یادداشت مرضیه حسینی
1402/8/30
همه دارن از راه نادرست پول در میارن اما مراد نه. تمام همکاراش و اکثر فامیل، یا رشوهبگیرن یا رانتخوار، ولی او مقاومت کرده؛ فقیر و بدبخت مونده و نمیتونه خانوادهشو تأمین کنه، زنش و مادر زنش دائما بهش سرکوفت میزنن که بیعرضهست و حالا مگه چیه آدم «انعطافپذیر» باشه و زیرسیبیلی یه پولی هم رد کنه و به جیب بزنه؟!! با اینحال مراد نمیخواد تن به ذلت مال حرام بده؛ تا اینکه یه روز... - کتاب درست مثل اسمش بود، مردِ خستهی خستهکننده. اگه هدف نویسنده این بوده که حس کرختی و استرس و خستگی از دار مکافات دنیا رو منتقل کنه باید بگم کاملاً موفق بوده؛ چندبار گذاشتمش کنار و رفتم آب خوردم و ریلکس کردم تا حالم جا بیاد و ادامه بدمش(نه بهخاطر هیجان، بلکه بابت حس بدی که میگرفتم و انرژیمو به صفر میرسوند). راستش پراکندگی داستان و ازهردریسخنی گفتنش تمرکزم رو به هم میزد و نوشتارش تلخ و گزنده و کوچه بازاری بود. میدونم از مقتضیات کتاب و موضوعش بود ولی میتونست منسجمتر باشه. از غرها و نالهها و غیبت مداومش درباره ملت و دولت مراکش بدجوری به ستوه اومدم.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.