یادداشت نفیسه سادات موسوی
1403/11/22
کتابی که تا اواسطش فکر میکردم روایت یه همسر شهید مدافع حرمه و همش انگشت به دهن بودم که چقدر راحت درباره حسش نسبت به بعضیا (از جمله پدرشوهرش یا شوهرخالهش) حرف زده اما از وسطای کتاب که با خودم گفتم بذار برم اسم این شهید رو گوگل کنم، متوجه شدم کتاب از اساس داستانه! یه داستان تخیلی درباره زندگی یه همسر شهید! همین داستان بودنش باعث شده بود اون احساسات و واقعیاتی که توی روایتهای واقعی معمولا سانسور میکنن این همسران شهدا تا از شهیدشون یه تصویر فرشتهطور بی عیب و نقص بجا بذارن، اینجا حضور داشته باشه و به جای اینکه یه عاشقانه صورتی فانتزی باشه، یه ماجرای رئال باشه! اما خب از نیمههای کتاب و با ورود یه شخصیتی از گذشته به زندگی قهرمان داستان، انگار ژانر کتاب عوض میشه و باقی قصه رو میممودبپور نوشته. یعنی شهید و همسرش فانتزیسازی نمیکنن برای مخاطب ولی این شخصیت سوم، کاملا فانتزیهای ازدواجی بچهمذهبیها رو پررنگ میکنه و اونقدر منطقش کمه و حسش زیاد که فقط میتونه با مشورت خالق رمانهای پریچهر و گندم و یاسمین نوشته شده باشه🤦♀ ریتم تند و سرضرب و شخصیت یهدنده و قوی ولی در اصل ضعیف و نیازمند حامیِ قهرمان کتاب، بنظرم خوندنیش کرده بود و از نظر من برای خوندن #پیشنهاد_میشه .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.