یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/10/17
معمولاً یک بدبینی مزمن به کتابهایی داشتم که با تیترها و عناوین دهانپرکن مخاطبهای عام را جذب میکنند. مثلاً مگر میشود با خواندن یک کتاب بفهمیم در بازار چه خبر است با مردان دربارهٔ زنان چه فکر میکنند و برعکس. یا مثل همین کتاب، رهبر و مدیر خوب را میخواهید بشناسید؟ یا میخواهید رهبری کاریزماتیک شوید؟ بشتابید که اصل جنس همینجاست (با این ادعاها واقعاً نمیتوان کنار آمد). تا اینکه به مناسبت پروژهای گذرم به چند جلد از این کتابها افتاد. یکی از عامهپسندترین آنها همین کتاب است، کتابی که آمده بیست و یک عادت مدیران موفق را بر شمرده است. اما از یک جایی مسألهام با کتاب، تا حدی، حل شد. جایی که بسته به پروژهای که درگیرشام باید دورنمایی از یک معلم موفق به دست دهم. هر چقدر هم که بنشینید، فکر کنید، از خاطراتتان ویژگیهای خوب و خفن معلمهایتان را بیرون بکشید باز کم میآورید. این کتابها، مشخصاً کتاب حاضر، به شما دورنمایی از ویژگیها، مشی و مرام چنین افرادی میدهد. اما آیا با خواندن این کتابها شما مدیر موفق میشوید؟ یقیناً خیر. پس انگار مشکل دیرین من با این کتابها بیشتر سر عناوین، تیترها و برخی ادعاهایی است که این کتابها با خود حمل میکنند. اگر محدود بدانیمشان کتابهای بدی نیست. این کتاب چه میگوید؟ از نام کتاب پیداست که چندین عادت مدیران موفق را بر میشمارد. بعضی از این ویژگیها را میتوان فهمید، بدون اینکه نیازی به این قبیل کتابها باشد. برای نمونه بر همگان واضح و مبرهن است که یک مدیر موفق باید ارتباطات خوبی برقرار کند، درک خوبی از طرفِ مقابل داشته باشد. یا اینکه مدیر موفق علاوه بر داشتن اشتیاق باید نگرشی مثبت داشته باشید، در بزنگاهها ابتکار عمل را در حل مسأله به دست بگیرد، مسئولیتپذیر باشد، وارد گود شود، برای زیرمجموعهها و کارمندهایش حاشیۀ امنی را فراهم کند. در عین اینکه مدیر است ولی جلودار و فدایی هم باشد، و البته مثل روز روشن است که باید پیش از همه خود را مدیریت کند و نظم و انضباط شخصی داشته باشد. با این حال بعضی از صفحات کتاب ارزش تورق کردن را دارد. برای نمونه یکی از صفات یک مدیر و رهبر «صلاحیت» است. نویسنده برای اینکه این صفت را توضیح دهد چه میکند؟ نمونه میآورد، از بنجامین فرانکلین. شمهای از زندگیِ شخصیِ فرانکلین میآورد. (همینجاست که این کتابها خواندنی میشوند) به ما میگوید چطور یک پسر بچه معمولی صلاحیتِ رهبری و مدیریت را پیدا میکند. از رهگذر این واگوییها یک سری دستورالعملِ کلی عرضه میکند، مانند موارد زیر: - هر روز خودی نشان دهید - به پیشرفت ادامه دهید (همان آهسته و پیوسته حرکت کردنِ خودمان) - تا رسیدن به نتیجه کار را دنبال کنید. (همان ایدۀ «برتریِ خفیف» به زبانی دیگر) - بیش از حدی که از شما انتظار دارند ظاهر شوید - الهامبخش دیگران باشید (میخواهد بگوید به دیگران هم کمک کنید) علاوهبر برخی از ویژگیهای رهبر یا مدیر، که در بالا نوشتم، نویسنده به مواردی مانند شخصیت، جذبه، تعهد، شجاعت، بصیرت (insight در زبان انگلیسی)، توجه، سخاوت، ابتکار عمل و گوشدادن اشاره میکند. راستش کتابهای مانند اثر حاضر ارزشِ تورق کردن را دارد. اگر شما در مجموعهای بخواهید کاری را به دست بگیرید بعضی از صفات را یا میدانید یا به آن میرسید، با این حال بعضی از صفات و ویژگیها هستند که باید برای رسیدن به آنها زمان صرف کرد، درحالیکه میتوانید بیان، توصیف و تعابیری از آنها را بخوانید و با «شبیهسازی» آنها را به کار ببرید.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.