یادداشت sogand
2 روز پیش
در دل قلمرویی که مرز میان نور و تاریکی، به تار مویی بند بود، کتاب «سایههای میان ما» دریچهایست به جهانی از شور و رمز. این اثر، نه تنها قصهی دختریست که پا به ورطهی عشق و توطئه میگذارد، بلکه آینهایست تمامنما از تناقضات وجود انسان. الساندرا، با قلبی آکنده از جاهطلبی و ذهنی سرشار از نقشهها، گام در راهی میگذارد که پایانش را تخت سلطنت و رهایی میپندارد. او میآید تا پادشاه سایهها را، این فرمانروای مقتدر و مرموز را، به زانو درآورد و تاج ملکه را بر سر بگذارد. اما غافل از آنکه پادشاه سایهها، نه تنها میتوانند تاریکی را بپوشانند، بلکه گاهی نور پنهانی را نیز در خود جای دادهاند. همانطور که تقدیر، او را در پیچ و خمهای قصر پیش میبرد، بذر عشق، ناغافل در دلش جوانه میزند. عشقی که قرار بود ابزاری برای رسیدن به هدف باشد، خود به هدف غایی بدل میشود. «سایههای میان ما»، روایت کشمکش میان وظیفه و دل است؛ میان انتقام و اغماض؛ میان تاریکی نقشهها و روشنی احساس. این کتاب به ما میآموزد که گاهی، عمیقترین زخمها را میتوان با عشق التیام بخشید، و مخوفترین سایهها، میتوانند گرمترین پناهگاه باشند. با هر ورق از این کتاب، خواننده قدم در رقص پرشور نور و سایه میگذارد، جایی که مرز میان خیر و شر محو میشود و عشق، حتی در دل تاریکترین قلمروها، راه خود را پیدا میکند. «سایههای میان ما» دعوتیست به کشف اینکه گاهی، بزرگترین پیروزی، نه در به دست آوردن آنچه میخواهیم، بلکه در یافتن آنچه هستیم نهفته است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.