یادداشت saeed tehrani pooya

saeed tehrani pooya

saeed tehrani pooya

3 روز پیش

        پیرمرد گفت: «دینار طلا؟ برای چه دینار  طلا می‌دهی؟ مگر سر گنج نشسته‌ای؟ من قبول نمی‌کنم این را پس بگیر و به من یک پشیز (پولی مسی، سیاه که پایین‌ترین مقدار واحدپول بوده)
آقا موسی خندید و گفت: «ما وقتی هدیه‌ای به کسی بدهیم آن‌ را پس نمیگیریم.»
پیرمرد یکدفعه از جا بلند شد و گفت: «چه گفتی؟! چه جمله آشنایی! من قبلا هم آن را شنیده بودم. پسرجان، تو دیگر که هستی؟ نکند از نسل امامت هستی؟ فقط آن‌ها هستند که چنین پول‌هایی به آدم‌هایی مثل من می‌دهند و چنین حرف‌هایی می‌زنند. معصومه یکی از آن‌ها بود من خیلی کوچک بودم که وارد قم شد...»

+ زیبای رانده‌شده داستان سفر موسای مُبرقع فرزند #امام_جواد علیه‌السلام و برادر تنی #امام_هادی علیه‌السلام به ایران است که چهره بسیار زیبایی دارد. این رمان که برای گروه سنی #نوجوان نوشته شده با عقب‌گردهایی بجا به زمان زندگی #امام_رضا علیه‌السلام، #حضرت_معصومه و دو امامی که در بالا ذکر شد، به خوبی نوجوان را از وضعیت سیاسی، اجتماعی زمان این بزرگواران آگاه می‌کند. به علاوه قلم روان و گیرای نویسنده و ماجراهایی که در طول داستان خلق می‌شود مخاطب را تا پایان کتاب با خود همراه می‌کند.
#مطالعه_نقادانه
انتقاد کوچکی که به شیوه بیان راوی می‌شود وارد کرد این است که در جاهای مختلف کتاب از نام ائمه بدون پیشوند و پسوند استفاده می‌کند که احتمالا برای ارتباط برقرار کردن راحت‌تر عاطفی نوجوان با امام خود است که می‌شد از شیوه‌های دیگری از این مهم استفاده می‌نمود.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.