یادداشت علی نخعی
1403/10/16
در "آبلوموف" ما با شخصیتی روبرو هستیم که هیچ میلی به پیشرفت و تغییر ندارد. به همین وضع موجود خودش، ولو وضع قابل قبولی هم نباشد، راضی و قانع است. تغییر و رشد در زندگی برایش سخت است. در واقع هیچ دلیلی برای اصلاح خودش ندارد و در نتیجه هیچ میلی به تغییر ندارد. اگر هم لحظهای وسوسهی تغییر در دلش بیفتد، با یک خواب شبانه از این وسوسه خلاص میشود و صبح فردا همان آدم ساکن قبلی خواهد بود. در مقابل او شخصیتهایی هستند که به امیدی در زندگی خود دلبستگی دارند و هر لحظه شوقی برای تجربهای متفاوت از زندگی دارند. میخواهند از چیزهای جدید سر دربیاورند و تجربیات خودشان را از زندگی کامل کنند. رمان آبلوموف (طبیعتا از آنجایی که یک رمان است) ابعاد گوناگونی دارد، اما به نظر من نقطهی ثقل آن، برخورد این دو نوع انسان و این دو طرز زندگی است. برخوردی که در آن هر کدام هم البته دلایل خاص خودشان را طرح میکنند و نمیتوان به راحتی میان آنها قضاوت کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.