یادداشت negarin

negarin

negarin

1404/3/30

        📖 همه می‌میرند / سیمون دوبوار / ترجمه مهدی سحابی / نشر نو 

سیمون دوبوار در همه می‌میرند داستان مردی را روایت می‌کند که به بی‌مرگی دچار است. فکر جاودانگی و نبودن مرگ ممکن است در نگاه اول وسوسه‌آمیز به نظر برسد. چرا که وحشت ذاتی انسان از مردن را کمتر می‌کند. اما نویسنده در این کتاب قصد دارد این امر مهم را برای خواننده تصویر کند که محدود بودن زندگی تنها چیز معنابخش در آن است. 

همه‌ می‌میرند کتابی است در ستایش مرگ. شرحی است بر پوچی هولناکی که جاودانگی و نبود مرگ به دنبال دارد. نه به این خاطر که زندگی چیز بی‌ارزشی است که باید هر چه زودتر تمام شود، بلکه به این خاطر که مرگ اصالت‌بخش زندگی است. مفاهیم مهمی همچون عشق و دوستی معنا دارند، چون مرگ وجود دارد. چون زمان محدود است، اختصاص دادن زمان به دیگری ارزشمند است و چون «وجود» محدود است، ادراک موجودیت فرد دیگر با «عشق» فضیلت‌ است. شجاعت، ایثار، اشتیاق و بسیار مفهومِ مهم دیگر، اهمیت و معنایشان را مدیون وجود مرگ‌اند‌. 

در واقع، همانطور که هگل بیان می‌کند ادراک هر چیز وابسته به ادراک متضاد آن است. درک زندگی بدون ادراک مرگ ناممکن به نظر می‌رسد چرا که بخش زیادی از هویت زندگی به مرگ گره خورده است. همانطور که مرگ را نمی‌توان بدون تعریف زندگی‌ تعریف کرد، تعریف زندگی‌ بدون مرگ هم ناممکن به نظر می‌رسد. 

هر چند مفهوم و محتوای کتاب برای من بسیار جذاب است و جهان‌بینی نویسنده را ستایش می‌کنم، فرم ارائه محتوا گاها خسته‌کننده و توأم با اضافه‌گویی بود‌. گاهی شرح شخصیت اصلی از زندگی ۶۰۰ ساله‌اش (که وجود اکثرشان چندان هم ضروری نبود) زیادی کش‌دار و حوصله‌ سر بر می‌شد.‌ به گمانم امکان انتقال پیام اصلی به صورت مختصرتر نیز وجود داشت. ‌

به طور کلی، کتاب همه می‌میرند را از لحاظ ادبی کتابی متوسط ارزیابی می‌کنم که اگر به مفاهیم مرگ‌‌اندیشانه علاقه داشته باشید خواندن آن برای شما جذاب خواهد بود.
      
16

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.