یادداشت امیررضا

        بسم‌الله الرحمن الرحیم

       🏠 محسن عباسی ولدی میخواهد بگوید که روضه ها را نه در حاشیه زندگی، بلکه در بطن آن باید جست. او روضه ها را فقط نمیشنود و اشک نمیریزد، بلکه با آنها زندگی میکند. او وقتی آب بازیِ کودکان را میبیند به یاد بستن آب به روی کودکان کربلا می‌افتد. وقتی دنبال بازی بچه هارا میبیند، به یاد دنبال کردن بچه های کربلا توسط لشکریان یزید می‌افتد. او لحظه لحظه زندگی اش با روضه ها گره خورده.
از این دست لحظات که زندگی اش را با روضه ها وصل کرده در این کتاب زیاد است. میشود خواند و گریست. اما به گریستن ختم نمیشود. بلکه میخواهد بگوید که میتوان از این روضه ها درس هم گرفت. که حسین (ع) و همراهانش مکتبی به جا گذاشته اند برای ما تا از آن بیاموزیم.
       🌊  مثلا وقتی روضه حر بن یزید ریاحی را برایمان میگوید، آنرا از جنبه ای متفاوت تر از خیلی هایمان میبیند.
ما معمولا خودمان را جای حر میگذاریم که پشیمان و سر به زیر نزد امام آمده و میخواهد توبه کند. و از حسین(ع) انتظار داریم مارا ببخشد.
✍️عباسی ولدی اما داستان را به شکل دیگری میبیند. او مارا جای امام حسین میگذارد و کسی که او را نبخشیده ایم را جای حر قرار میدهد. و میگوید اگر امامت در مقابل کاری که حر کرد چیزی نگفت و وقتی بعد تر حر با پشیمانی برگشت، حتی آغوش برای او باز کرد و آن صحنه شد صحنه ای عاشقانه در تاریخ، پس تو هم درگذر از کسانی که از آنها کینه ای به دل داری.
         📖اگر خواستید با کتابی اشک بریزید و درس هایی از کربلا بیاموزید و با آن زندگی کنید، بسم‌الله، این شما و این هم کتابِ در میان روضه هایت زندگی کردن خوش است
      ~ کتاب از فصل های کوتاه که هر کدام هدفش یک روضه است تشکیل شده. قلم نویسنده را دوست داشتم. ساده و لطیف. باید آرام آرام خواند و صحنه ها را جلوی چشم ها آورد.
      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.