یادداشت ابوالفضل عرب‌زاده

        «معاد» برایم جذاب، مجهول و سؤال بود -و هست-. یک شب قبل خواب، نرم‌افزار استاد صفایی را باز کردم و کاملا بی برنامه کتاب را شروع کردم. فهرستش را دوست داشتم و شروع کردم.

جذاب‌ترین بخش کتاب، تفسیر قرآنش بود. نگاه جدیدی بهم داد. اصلا نگاه بهم داد. مخاطب‌شناسی‌اش، آن تخیل و برهان و تصویرسازی و قاطعیتش‌. خیلی شیرین است خدا وکیلی. فهمیدم که قرآن را هیچ نمی‌فهمیدم. خیلی حرفه‌ای مثل مادربزرگی که زیروبم کاموابافی‌اش را از بر است، استاد بر قرآن مسلط بود. استاد مشکلم را در ارتباط دادن آیه‌های به ظاهر بی‌ربط به هم حل کرد. البته در این زمینه هنوز مسائلی باقیست مخصوصا در سوره‌های بزرگ.

یکی از بخش‌های طلایی کتاب، روش برخورد استاد برای ورود به قرآن است. ابتدا به دوستانش می‌گوید یکبار این سوره را بخوانید. وقتی که خواندند، می‌پرسد مخاطب این سوره چه کسی با چه روحیه‌ای بود؟ و در مرحله بعد میگوید اگر شما بودید به این آدم و سؤالها و حالتهایش چه پاسخی می‌دادید. و بعد، پاسخ‌ها را با پاسخ جامع و عمیق و پیوسته قرآن مقایسه می‌کرد.

اوایل کتاب نیز، در کنار پاسخ به شبهات، منطق معادباوری را تدوین می‌کنند. اینکه باور به معاد چگونه است و خود معاد چگونه است و چرا معاد هست و چرا انسان آن را انکار می‌کند و حقیقت معاد چیست و چه اتفاقی می‌افتد و ارتباطش با الآن چیست و... .

مسئله‌ی اصلی کتاب، معاد در قرآن است.
حرف کتاب این است که خدا برای اثبات معاد، از انسان شروع می‌کند نه -مثل ما- از معاد شروع کند. خدا می‌گوید ترکیب وجودی انسان جوری است که با این دنیا جور نیست؛ پس معاد.

ایده‌ی دیگرش، قانون‌مندی هستی و ارتباط منطقی‌اش با معاد است. و این پاسخ خیلی از شبهه‌ها، مثل توجیه‌گری معاد برای خرابی‌های دنیا، اینکه چطور ادیسون جهنم برود و پیرزن بی‌سواد بهشت برود ووو است.
منظور این است که هستی قانون‌مند است و تنوع عذابهای جهنم به تنوع فسادها و گناه‌هایی است که انسان ابداع می‌کند‌. طبیعی است که اگر پیرزن دستش را زیر کبریت نگیرد نمی‌سوزد و اگر ادیسون بگیرد می‌سوزد. به همین نسبت است اعمال ما و عکس‌العمل اعمال ما‌.
البته استاد عکس‌العمل را ذکر نکرده‌اند بلکه بنا بر آیه قرآن (تجزون ما کنتم تعملون) معتقدند که خود عمل، جزاست.

همچنین ملازم آیه‌ها، علل انکار معاد را واکاوی می‌کنند. مثل تمایل انسان به بی‌قیدی، تکبر و.. .
خیلی نکته جالبی بود که مثلا برای مقابله با تکبر، قرآن مثال فرعون را آورده بود. و بعدش گفتگوی حضرت موسی با او. و اینکه به بیان استاد، حضرت موسی، وسعت هستی را به رخ فرعون می‌کشد، تا فرعون احساس برگی در جنگل هستی را داشته باشد و مدعی نباشد. چرا که وقتی این احساس در آدم به وجود بیاید، خودش را عدد این حرفها نمی‌داند که بخواهد جلوی قانون مسلم عالم را بگیرد.

دیگر شیوه‌ی قرآن برای مقابله با بی‌اعتقادان به معاد، قاطعیت بود.  قرآن مقابل عنودها و شاک‌ها، قاطع بود. نه برهان نه تصویر نه توضیح. با قاطعیت آنها را سرجاشان می‌نشاند و بعد دنیای خیال آن‌ها را مملو از تصاویر خودشان در قیامت می‌کند‌. درحالیکه در زجر و بدبختی‌اند و دست‌آویزی می‌خواهند. به هم می‌پرند و قرآن حرف دلشان را در آن دنیا، می‌گوید و گفتگوهایی که اینها در آخرت خواهند داشت. و آن فرد منکر دوخته می‌شود لابه‌لای این تصاویر حقیقت نما.

اواخر کتاب نیز، تفسیر استاد درباره اسفل سافلین بشدت خواندنی و دانستنی است.
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.