یادداشت محسن خیابانی

باد در بیدزار
        داستان دوستان

برخی داستان‌ها را اگر چه نویسندگان ابتدا به نیت مخاطب بزرگسال به نگارش درآورده‌اند، با گذشت زمان به‌عنوان آثار کودک و نوجوان مشهور شده‌اند، مثل اغلب داستان‌های هانس کریستین آندرسن که البته مناسب شدنشان برای کودکان و نوجوانان، با زدودن برخی بخش‌های بزرگسالانه، میسر شده است!

از طرف دیگر آثاری وجود دارند که مخاطب هدفشان، کودکان و نوجوانان بوده‌اند ولی پس از مدتی نزد بزرگسالان هم به محبوبیتی چشمگیر رسیده‌اند. نمونه‌ی اعلای چنین آثاری، باد در بیدزار / باد در میان شاخه‌های بید، رمان مشهور کِنِت گراهام است. شاید علت توجه بزرگسالان به این کتاب، تمثیلی بودنش باشد و ادبیات تمثیلی از دیرباز در ملل مختلف مخاطبان فراوانی داشته‌اند که از آن‌جمله می‌توان افسانه‌های ازوپ و کلیله و دمنه اشاره کرد که کتاب‌های صرفاً برای کودکان نبوده‌اند.

«باد در بیدزار» از گم شدن یک موش کور شروع می‌شود و با ماجراجویی‌های سرخوشانه‌ی او با وزغ، موش آبی، گورکن و چند حیوان دیگر، ادامه می‌یابد تا با اتحاد آن‌ها برای دست‌یابی به هدفی یکسان، پایان بیابد. این داستان، یک شخصیت اصلی ندارد ولی می‌توان موش کور را گرانیگاه روایت دانست. اوست که در ابتدای داستان همچون یک کودک، ترس زیادی از تجربه‌های تازه دارد ولی در انتها که جرئت خطر کردن را پیدا کرده و خودش را به خودش و دیگران ثابت می‌کند، می‌توان او را فردی بزرگسال (یا حداقل نوجوان) دانست. «باد در بیدزار» از یک خط روایی پیوسته پیروی نمی‌کند و فصل‌هایی از کتاب مثل «مسافران» کاملاً جدا از خط اصلی داستان قرار می‌گیرند بدون آن‌که خدشه‌ای بر جذابیت‌های کتاب وارد شود. اما در فصل‌های پایانی به روایتی منسجم نزدیک می‌شویم تا داستان، پایانی قابل قبول داشته باشد.

توصیف‌های پُرمعنا و تخیل نیرومند نویسنده نقش مهمی در موفقیت کتاب داشته‌اند. «باد در بیدزار» در محیط‌های مختلفی اتفاق می‌افتد و نویسنده هر محیط را به موجزترین شکل ممکن برای خواننده توصیف می‌کند مثلاً توصیفات خانه گورکن و موش کور که به‌وضوح، تفاوت‌ها و شباهت‌هایشان برای خواننده مجسم می‌شود. توصیف ظاهر شخصیت‌ها و درونیات آن‌ها نیز با ظرافت‌هایی همراه بوده است مثل شخصیت بسیار پیچیده‌ی وزغ که صرفاً در حد یک موجود طماع و تجربه‌گرای کلیشه‌ای باقی نمی‌ماند تا خواننده‌ درک می‌کند چگونه برخی افراد از طمع‌کاری‌شان لذت می‌برند!

نویسنده از حیوانات استفاده کرده تا به زندگی انسان‌ها بپردازد. شخصیت‌هایی که ضمن حفظ ویژگی‌های حیوانی‌شان، رفتارهای انسانی دارند و طبقه یا افراد خاصی را از دنیای واقعی، نمایندگی می‌کنند. مثلاً موش کور نمادی از افراد کم‌تجربه است و دو پرستوی فصل «مسافران» نمونه‌ای از افرادی که مجبور به کوچ از وطنشان می‌شوند. یکی از نکات برجسته داستان، توجه به خرد و خردورزی و اندیشیدن است که توسط موش آبی و بیشتر از او با گورکن نمایندگی می‌شود. شخصیت‌های این داستان مشکلات‌شان را با عقل و درایت حل می‌کند نه جدال و جنگ و آن‌هایی که مثل وزغ، حیله و نیرنگ را با درایت اشتباه می‌گیرند، به جایی نمی‌رسند.
      
20

39

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.