یادداشت
1403/7/12
3.9
111
یه روز خسته کننده بعد از مدرسه سر کلاس فتوشاپ بودم و هرچی صبر میکردیم استاد نمی اومد ما هم از فرصت استفاده کردیم و فیلم های محبوبمون رو باهم رد و بدل کردیم یکی از بچه ها فیلم غرور و تعصب (۲۰۰۵) رو برام ریخت. چون عاشق فیلم های کلاسیک هستم همون شب دیدمش و شد یه تیکه از وجودم. بعد از اون هر چند وقت یه بار میدیدمش و بدون اون نمیتونستم ادامه بدم. تا اینکه حدود دو هفته بعد از سر کنجکاوی اسمش رو توی اینترنت سرچ کردم و متوجه شدم که کتاب داره. بدو بدو رفتم کتابخونه و کتابش رو امانت گرفتم، خیلی براش ذوق داشتم ولی تعداد زیادی از صفحات اول فقط مکالمه بین دوتا آدم بود که هیچی ازشون نمی دونستی، به واسطه ی فیلم میدونستم که این دو شخص پدر و مادر شخصیت اصلی هستند ولی مکالماتشون برام کش دار بود، میخواستم هر چه سریعتر با دارسی، الیزابت، جین و بینگلی آشنا بشم و ببینم چقدر شبیه کاراکتر هایی که انتخاب کردن هستند و الحق که خیلی بهشون می اومدن کتاب شد بخشی از من، به جای دو هفته یک ماه امانت گرفتمش و توی نمایشگاه کتاب یه نسخه رو خریدم که بتونم همیشه داشته باشمش و هر ثانیه که خواستم بخونمش درس هایی که از این کتاب یاد گرفتم رو هیچ جای دیگه نمیتونستم یاد بگیرم و متوجه شدم که چرا توی مدارس تدریس میشه هر بار که داستان رو میخونی چیز جدیدی یاد میگیری هموز بعد از ده سال هر بار که کتاب رو میخونم چیز جدیدی یاد میگیرم، هنوز مثل روز اول براش ذوق دارم و مطمئن هستم هنوز حرف ها و نکته هایی برای گفتن بهم داره که بهشون توجه نکردم هر سال که بزرگتر میشم و هربار که میخونمش دید جدیدی از دنیا بهم میده آستین یه آدم شناس حرفه ای بود و تونست این استعداد رو به بهترین شکل و با زیباترین قلم به رخ بکشه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.