یادداشت علیرضا نوریان

سفر به آن سوی دریاها
        سرگذشت استعمار، بسیار خواندی و البته بسیار تلخ است. در این مجموعه کتاب ۱۵ جلدی که برای نوجوانان نوشته شده، صحنه‌هایی از تاریخ استعمار در کشورهای مختلف روایت شده است. به نظرم آشنایی با تاریخ استعمار می‌تواند مسیر زندگی ما را عوض کند و متاسفم که تا به حال اطلاع بسیار کمی از این موضوع داشته‌ام. یعنی حداقل انتظار داشتم که با استعمار ایران آشنا باشم. نمی‌دانم چرا اینقدر کم از تاریخ جهان اطلاع داریم. شاید غربی‌ها دوست ندارند تاریخ شرم‌آور رشد و موفقیت‌شان بازگو شود.

استعمار تقریبا از ۵۰۰ سال پیش شروع شد. در آن زمان اروپایی‌هایی که در رویای ثروت بودند، راهی دریاها می‌شدند و سرزمین‌هایی را که قبلاً نمی‌شناختند، اصطلاحا کشف می‌کردند. یعنی در واقع به نام پادشاه کشورشان تصرف می‌کردند. بشر آن دوران بدون هیچ عذاب وجدانی هر کاری که منفعت بیشتری برایش داشت، انجام می‌داد: ساکنان سرزمین را می‌کشت و آنها را به بردگی می‌گرفت و ثروتهایشان را می‌دزدید. به نظرم تلخ‌ترین بخش استعمار برده‌داری است. شنیدن از میلیون‌ها انسان سیاه‌پوست که سال‌های سال در سخت‌ترین شرایط زندگی کردند و اروپایی‌هایی که با آنها مثل گونه‌ای از حیوانات رفتار کردند، وجدان هر انسانی را به درد می‌آورد. ما خیلی کم از رنج آفریقایی‌ها و ظلم سفیدها شنیده‌ایم.

شاید اگر تاریخ استعمار را بیشتر و بهتر روایت کنیم و مردم جهان بدانند که چطور به اینجا رسیده‌ایم، نگاه همه‌مان به کشورهای پیشرفته تغییر کند. شاید اگر بفهمیم که اروپایی‌ها بر شانه‌های برده‌ها سوار شدند و این تمدن بزرگ را ساختند، دیگر احساس پایین بودن نداشته باشیم و آنها را پیشرفته ندانیم. شاید اگر بدانیم که ثروت امروز سرمایه‌دارن، میراث گذشته‌ای هولناک بوده است، به دنبال آینده متفاوتی باشیم.

هر کدام از بخش‌های کوتاه این مجموعه کتاب، اتفاق جالب و دردناکی را روایت کرده است و نکته مهمی برای به خاطر سپردن دارد. بعضی از این نکات بسیار مهم را یادداشت کرده‌ام:

+ مردم سرخپوست که دیگر نمی‌توانستند ظلم اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها را تحمل کنند و خودکشی می‌کردند.
+ کشتی‌هایی که برای آوردن برده راهی دوردست‌ها می‌شدند و شرکت بیمه‌ای که برای جان یک برده، پول یک انسان را نمی‌داد و برده‌داری که می‌خواست در دادگاه ثابت کند که برده‌ها روح دارند تا غرامت بیشتری از شرکت بیمه دریافت کند.
+ نقش دین مسیحیت در اینکه استعمارگران خود را برتر از مردم بومی می‌دانستند و اینکه مردم را به زور مسیحی می‌کردند.
+ سرخ‌پوست‌هایی که مجبور بودند هر روز دو بار به کلیسا بروند و اگر یک بار نمی‌رفتند، برای یک هفته به آنها غذا نمی‌دادند.
+ مردم بومی که می‌توانستند مسیحی شوند ولی اجازه کشیش شدن نداشتند.
+ سیاه‌پوستی که کشیش شد و به جرم خالی کردن کلیسای بلژیکی‌ها از مؤمنان ۳۰ سال زندانی شد.
+ امانوئل سانتاماریا که مسلمانان شد و به حسن‌قلی تغییر نام داد.
+ اشغال قاره آمریکا و قراردادهایی که مهاجران با سرخ‌پوست‌های بومی می‌بستند و زمین‌هایشان را می‌گرفتند و بعد هم تعهداتشان را زیر پا می‌گذاشتند.
+ قانونی که برای مجازات افراد سالم ولگرد و بیکار در انگستان وضع شده بود.
+ انقلاب صنعتی و بچه‌هایی که هر روز ۱۸ ساعت در کارخانه کار می‌کردند.
+ سرمایه‌دار انگلیسی که با ژنرال قرار گذاشته بود که نتیجه جنگ را یک روز دیرتر برساند تا بتواند در بازار سهام سود بزرگی بدست آورد و او را هم در سودش شریک کند.
+ جنایت انگلیسی‌ها در هندوستان و اینکه یک قرن و نیم منابع این کشور را بردند و مردمشان را به کار گرفتند و با سربازان هندی در جنگ‌ها شرکت کردند.
+ کتابی اغراق‌آمیز که در مورد یک روز زندانی شدن گروهی از انگیسی‌ها و کشته شدن ۱۲۳ نفر از آنها توسط سربازان هندی در حفره سیاه نوشته شد و بعد از آن، افکار عمومی مردم انگلستان از اخبار کشته‌های هندی چندان ناراحت نمی‌شدند.
+ ژنرال انگلیسی که در لباس مبدل، مردم یکی از استان‌های هند را تحریک کرد تا به سرزمین تحت حکومت انگلستان حمله کنند و بعد از طرف انگلستان به آنجا حمله کرد و سرزمینشان را تصرف کرد.
+ ایران تکه‌تکه شده به دست روس‌ها و عثمانی و اینکه نادر همه بخشهای از دست رفته را به کشور برگرداند و حتی تا عراق پیش رفت و شهر کربلا را هم گرفت.
+ گنج‌های هند که نادر آنها را غارت کرد و به ایران آورد و مخفی‌شان کرد. بعد هم سه سال مردم ایران را از مالیات معاف کرد و بعد دوباره پشیمان شد و مالیات سه سال را یکجا از مردم گرفت.
+ نادر که بزرگان کشور را در دشت مغان جمع کرد و گفت که پادشاهی را برای کشور انتخاب کنند و گفت که خودم می‌خواهم از رهبری سپاه کناه بروم و به عبادت مشغول باشم. برای چهار روز، مدام از او خواهش می‌کردند تا قبول کرد شاه شود.
+ ایران ما که هر روز یکی از بخش‌هایش تهدید می‌شد. ارمنستان و گرجستان که روسیه آنها را جدا کرد. افغانستان که با حمایت انگلستان و برای حفاظت از تسلط بر هند از ایران جدا شد. سیستان، کرمان و مشهد که تصرف شده بودند و ممکن بود جدا شوند.
+ بحرین که فقط ۷ سال قبل از انقلاب ایران با یک نظرسنجی از ما جدا شد.
+ ناصرالدین شاه ۱۷ ساله و انگلستان و روسیه که مدام سعی می‌کردند از ایران امتیاز بگیرند و امیرکبیر که سعی می‌کرد جلوی مداخله این قدرت‌ها را در ایران بگیرد.
+ باقرخان و دیگر مبارزان ایرانی که با بیگانگان می‌جنگیدند و از طرف حکومت حمایت نمی‌شدند و گاهی حتی بهشان خیانت می‌شد.
+ کمک شاه ایران به صندوق حمایت از خانواده‌های قربانیان انگلیسی که برای حمایت از انگلیسی‌هایی که در راه سرکوب هندیان کشته شده بودند، تاسیس شده بود.
+ وزیر امور خارجه ایران که نامه‌های دریافتی از سفیران کشورهای دیگر را حتی باز نمی‌کرد.
+ اعطای مدال «بند جوراب» توسط ملکه انگلستان به ناصرالدین شاه و تلاش وزیران و شاهزادگان ایرانی برای بدست آوردن مدال‌های انگلیسی که این افراد را تحت حمایت انگلستان قرار می‌داد.
+ سال‌های ذلت و شکست ایران که درباریان به دنبال منافع شخصی خود بودند و شخص شاه هم حاضر بود از بیگانه رشوه بگیرد.
+ مظفرالدین شاه که برای سفر به اروپا از روس‌ها وام گرفت و درآمد گمرک‌های ایران به عنوان ضمانت این وام مشخص شد و این طور بود که سال‌ها درآمد گمرک ایران وارد بانک روسی می‌شد و روس‌ها قسط وام را بر می‌داشتند و بعد از شش ماه بقیه پول را به دولت ایران می‌دادند. 
+ انگلستان که طرفدار حکومت مشروطه بود برای اینکه این موضوع قدرت روسیه را در ایران کم می‌کرد.
+ جنگ جهانی دوم که انگلستان و روسیه ایران را اشغال کردند، بنزین هواپیماهایشان را از نفت ایران تامین کردند، پول استفاده از راه‌آهن را ندادند، پول بی‌حساب چاپ کردند و ارزش پول ما بسیار کم شد تا جایی که قیمت نان در کشور ۵۰۰ برابر شد.
+ مبارزه مصدق با انگلستان و ملی شدن نفت و تحریم ایران توسط شرکت‌های نفتی و گرانی شدید و اخراج کارکنان انگلیسی پالایشگاه آبادان از کشور و اینکه مصدق مجلس را منحل کرد تا مجلس جدیدی انتخاب شود و بعد هم که آمریکایی‌ها کودتا کردند و دوباره منافع نفت را بدست آوردند.
+ تظاهر ناپلئون به مسلمانی برای فتح مصر با هدف فتح هند انگلستان و اینکه اروپایی‌ها به سرعت در مقابل ناپلئون متحد شدند و او را شکست دادند.
+ روزنامه‌نگاری که زمین کشور کونگو را از قبایل بومی با قراردادی که نمی‌توانستند بخوانند، خرید.
+ وام‌هایی که استعمارگران به کشورهای مستعمره می‌دادند و وقتی کشورها نمی‌توانستند قسطهایشان را پرداخت کنند، امتیازهای فوق‌العاده می‌گرفتند. مثلا وزیر دارایی کشور را آنها تعیین می‌کردند و از مردم مالیات می‌گرفتند.
+ سفیدهایی که با روش‌های مختلف، سیاه‌پوست‌ها را به کار اجباری وادار می‌کردند. کار اجباری مصوب، کار به جای مالیات اجباری که از پس آن برنمی‌آمدند، کار برای گرسنه نماندن به خاطر فقری که مسبب آن اروپاییان بودند.
+ مردم آفریقا که مجبور بودند فقط یک محصول بکارند تا هم استعمارگران بیشتر بهره ببرند و هم مجبور باشند همه کالاهای مورد نیاز خود را از آنها بخرند.
+ جاده‌های فراوانی که مزارع و معدن‌ها را به بندر متصل می‌کرد تا محصولات صادر شوند، در حالی که بین شهرها جاده‌ای ساخته نمی‌شد.
+ اروپاییانی که ارتباط بین شهرها در آفریقا را قطع می‌کردند و راه بین دو شهر را ناامن می‌کردند.
+ آفریقا که هنوز هم به شکلی در استعمار است و معادن آن را شرکت‌های اروپایی استخراج می‌کنند و اگر دولتی بخواهد امتیازهایشان را لغو کند، با کودتا آن را از بین می‌برند.
+ هندی‌ها که به جای پنبه، تریاک می‌کاشتند تا مجبور شوند پارچه انگلیسی بخرند و تریاک‌ها برای چین که از کالاهای غربی مستغنی بود، فرستاده می‌شد تا به جای طلا برای خرید چای استفاده شود.
+ انگلستان که به چین حمله کرد و بعد از پیروزی یکی از شرایطش آزاد کردن واردات تریاک بود و تعرفه واردات همه کالاها را هم بسیار کم کرد.
+ آمریکا که در جنگ ویتنام از عامل نارنجی استفاده می‌کرد تا جنگلهای ویتنام را از بین ببرد و این ماده سمی هنوز هم از فرزندان آن کشور قربانی می‌گیرد.
+ ژاپنی‌ها که وقتی فرصت استعمار پیدا کردند، به مردم ویتنام رحم نکردند.
+ آمریکایی‌ها که مردم فیلیپین را با کمک در انقلاب فریب دادند و بعد کشتند، سوزاندند و شکنجه کردند.
+ سرخپوست‌هایی که قتل عام شدند و تمدنشان از بین رفت و مثل سیاهان کارگر اروپایی‌ها شدند.
+ برزیل که دوره‌ای منبع چوب، بعد زمین شکر، بعد معدن طلا و بعد زمین قهوه و بعد هم کائوچو بود. ۵۰۰ سال تاریخ این کشور فقط همین بود که این کالاها بیشتر و بیشتر برای پرتغالی‌ها برداشت شوند.
+ وقایع تکراری در تاریخ استعمار در مورد کشوری قدرتمند که رحم نمی‌کند و هرچه می‌تواند می‌برد و مالیات می‌گیرد و جلوی توسعه کشور را می‌گیرد و قیمت کالاها را به نفع خود تعیین می‌کند و می‌گوید چه بکارید و برده می‌برد و مردمی که دیگر نمی‌توانند تحمل کنند.
+ رهبر انقلاب مردم کوبا که می‌گفت اگر آمریکایی‌ها برای کمک در جنگ وارد کشور شوند، چه کسی بیرونشان می‌کند.
+ مردم کوبا که قیام کردند تا از استعمار اسپانیا آزاد شوند و در روزهایی که موفقیت بسیار نزدیک بود، آمریکایی‌ها به کمک آنها آمدند و دولت اسپانیا در مقابل آمریکا تسلیم شد و انقلابیون را حتی به جلسات مذاکره راه هم ندادند و به این ترتیب آمریکا بر کوبا مسلط شد.

پ.ن. ای کاش نویسنده این مجموعه کتاب، مطالب را با ارجاعات دقیق همراه می‌کرد تا صحت نوشته‌ها قابل بررسی باشد.
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.