یادداشت رعنا حشمتی

رعنا حشمتی

رعنا حشمتی

1404/6/28 - 11:01

        موضوع کلی کتاب؟
شهردار میاد و میگه: آقایان! بازرس داره میاد. خودتونو جمع کنید.
و قضایا شروع می‌شن...
حرف دیگه‌ای از موضوع و فضاش نمی‌زنم و دیگه فقط نظرات پراکنده من:
اولین کتابی که از گوگول خوندم. اولین نمایشنامه کمدی. (اگر وودی آلن‌ها رو کمدی به این شکل در نظر نگیریم.)
و واقعیتش انگار خیلی با کمدی‌ ارتباط برقرار نمی‌کنم. اعصابم رو خرد می‌کنه و بخش‌های مختلفی از وجودم رو به مقابله با هم می‌کشونه. یعنی یه جاهای شگفت‌زده می‌شدم از لحظاتی که شخصیت‌ها یهو رو به صحنه یه چیزی می‌گفتن. و حتی تهِ دلم می‌خندیدم. ولی بعد، خیلی حس این تئاترهای کمدی رومخ رو بهم می‌دادن و منزجر می‌شدم.
خوندن اون مقاله ته کتاب برای فهم بستر و تاثیر این کتاب روی جامعه روسیه اون زمان خیلی مفید بود و تصور اینکه خود تزار این تئاتر رو دیده و باهاش خندیده هیجان‌انگیزه واقعا. این اطلاعاتی بود که بهش نیاز داشتم. اشاره به اینکه اینجا هیچ شخصیت مثبتی نداریم و ما اون تقابل خیر و شر رو توی ذهنمون می‌سازیم و حسش می‌کنیم هم نکته واقعا جالبی بود که بهش فکر نکرده بودم. یا اینکه دیالوگ‌ها اینطوری ضرب‌المثل شن و شخصیت‌ها در جامعه جا بیوفتن واقعا باحال بود و جایگاه بالاییه بنظرم برای یک تئاتر و نمایشنامه. و بمیرم برای گوگول که اینقد مشکلات اعتمادبنفسی و کمالگرایی داشته و قدر خودشو نمی‌دونسته و راه به راه همه نوشته‌هاشو می‌سوزونده. آخه مرد :(
دیگه براتون بگم که... اینقدر تغییر نکردن هیچی و تصور دقیقا همین صحنه‌های برای هر جامعه‌ای، یا در هر زمانی، خیلی متاسف‌کننده و در عین حال جالب بود. از نوشتن این کتاب ۱۸۹ سال می‌گذره و هنوز همین آشه و همین کاسه. دنیای جالبیه :)
پ.ن: جلد کتاب بنظرم خیلی خیلی نامناسبه. داری یه نمایشنامه قدیمی روسی می‌خونی. دو قرن پیش. این چه عکسیه با مردای کت شلواری آمریکایی‌طور؟ خوشم نیومد.
      
463

34

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.