یادداشت شخصی به نآم صآینآ 🫤

_ هرشب زود
        _ هرشب زودتر از موعد آماده میشد تا فقط اورا ببیند.
_ به قولی که به او داده بود عمل نکرده بود و عاشقش شده بود.
_ دوست داشت فقط کسی درکش کند.
_ سعی داشت میان سخن های خود عشقش را نسبت به او بفهماند.
_ ای کاش همان لحظه رفته بود.
_ عشق همیشه فریبنده است ، هیچوقت حقیقت نبوده است و بیشتر کارش دل شکستن است‌...


کتاب رو یه روزه تموم کردم.  قشنگ بود . یکم وسط مکالمه ها گیج میشدم ولی داستان قشنگی داشت . آخرش بد ضد حالی خوردم که باعث شد به خودمم شک کنم که آیا ممکنه این اتفاق بیوفته برام یا نه . امانتی از ویکتوریا بود ‌ .


      
52

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.