یادداشت زهرا عباد

        #یادداشت_کتاب 
#فعلا_خوبم
این دومین کتابِ گری دی اشمیت بود که می‌خواندم. نکته جالب اینکه داستان ادامه کتاب قبلی، یعنی جنگ چهارشنبه‌ها بود. این بار شخصیت اصلی یکی از دوستان هولدینگ هود هود بود، همان پسری که برادر شری داشت یعنی داگ سوییتک.

داستان کتاب فعلا خوبم از جایی شروع می‌شود که داگ بخاطر مشکلات خانوادگی در حال نقل مکان به شهری دیگر است و ماجرای کتاب کلا حول این مهاجرت و جا افتادن داگ در این شهر و مدرسه جدید می‌گذرد.

فضای داستان باز هم مثل کتاب قبلی در سال‌های جنگ ویتنام می‌گذرد و تاثیرات آن بر روی زندگی مردم نشان داده می‌شود. از جمله بازگشت برادر داگ از ویتنام و رفتار خاص یکی از معلم های مدرسه که او هم مدتی در ویتنام می‌جنگیده است. 

نویسنده باوجود اینکه در هر دو کتاب روی یک موضوع کار کرده، ولی چنان شخصیت‌های متفاوتی آفریده و آنقدر اتفاقات و سوژه‌های جدید خلق کرده که اصلا نمی‌شود هیچ بخش دو کتاب را تکرار و کپی یکدیگر در نظر گرفت!

در این کتاب هم مثل کتاب جنگ چهارشنبه‌ها، شخصیت پدر باوجود اینکه در داستان حضور زیادی ندارد ولی بسیار پررنگ است. البته پدری متفاوت از پدر کتاب قبلی، پدری که بخاطر فقر مادی و فکری، از فرزندان خودش هم سوءاستفاده می‌کند.
تکنیک دیگری که در هر دو کتاب تکرار شده و بر جذابیت داستان افزوده، ذکر نام برادر داگ از نیمه داستان به بعد است. کریستوفر تا اواسط ماجرا فقط به اسم "برادرم" در داستان شناخته می‌شود، تا اینکه با یک اتفاق، ناگهان نام او ذکر می‌شود و از آن به بعد به اسم کریستوفر در کتاب شناخته می‌شود. (شیوه‌ای که در کتاب قبلی هم برای خواهر هولدینگ استفاده شد.) 

در مجموع کتاب جذاب و خواندنی است خصوصا برای نویسندگان رمان نوجوان، معلمان و نوجوانانی که درگیر تغییر محل زندگی یا مدرسه هستند یا بخاطر داشتن خانواده‌ای غیرعادی، حس می‌کنند نمی‌توانند زندگی طبیعی داشته باشند.
      
79

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.