یادداشت پرتقال

پرتقال

پرتقال

1404/3/23

        یعنی کتاب خوب به این میگن! اینکه من انقدر سریع و بدون خستگی تمومش کردم که حتی وقت نکردم توی قفسه در حال خواندن بذارمش، یه مشکلی که داشت این بود که مثلا این دوتا بار ها تنها یا با هم توی زیرزمین حبس شده بودن اونوقت تازه فرانکی داشت می پرسید توی این جعبه ها چیه، یعنی توی اون پنج ماه قبل یه بارم این سوال براش پیش نیومده بود؟ یه مورد دیگه هم شبیه همین بود.
ولی واقعا نویسنده ی رو اعصابیه طرف، داداش چه علاقه ای به تموم کردن کتاب با پایان بد داری اخه، حالا جلد قبلی همه چی داشت بد پیش می رفت میشد یه حدسی زد، این یکی یهو سه چهار صفحه آخر فازش عوض شد😐
تیکه های خیلی قشنگی هم داشت ولی آخرش دردناک بود نمی دونم چه بلایی سرش اومد مایک بیچاره، حالا در هر صورت نباید انقدر زود قضاوت می کرد حالا شاید اون نامه هه مال قبلا بوده، چمیدونم، به قول اون تیکه توی سلحشوران پارله‌آن اتفاقات از دور قابل پیش بینی میان ولی اگه خودت توی اون موقعیت باشی اوضاع فرق می کنه، شاید منم بودم تصمیم اون رو می‌گرفتم.
قشنگ بود در هر صورت.
      
13

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.