یادداشت آزاده اشرفی
1403/12/1
"نیمه تاریک وجود" را در روزهایی میخواندم که وجودم انگار غرق در تاریکی بود. تاریکی را باید درک کرد تا قدمی سمت روشنی برداشت، و روشنی زندگی من همین صفحاتی بود که دبی فورد از تجربیاتش، روزهای اشتباه و سختِ خودش و دیگران، نوشته بود. برای منی که در مورد کتابهای اینچنینی تصور زرد بودن داشتم، سراغش رفتن خیلی دیر اتفاق افتاد. اما شاید وقتش همین روزهای پایانی سال دو بود. قطعا اگر کتاب، توصیه شخصی غیرمتخصص بود هنوز در همان تصور قدیمم باقی مانده بودم. کتاب از سایههای ما میگوید و از نقابهامان. از رفتارهایی که رنج ما شده و از دردهایی که نهادینه شده. و مایی که خودمان را مقصر میدانیم و سرزنش میکنیم برای چیزهایی که زاده ما نیست. خلقش نکردیم اما قضاوت دیگران را پذیرفتیم و آن تکهها را به خودمان چسباندیم. ولی آنچه را که باید میپذیرفتیم، نه داوری و نگاه دیگران، که پذیرش همه ضعفهامان است. پیدا کردن بخشهایی از دیگران در خودمان و یافتن خودمان در دیگران. کار دبی فورد در این کتاب، نصیحت و راهکار دادن نبود. که او فقط از تجارب و اتفاقات زندگی خودش و دیگران مثال میزد و هر اتفاقی را که مثمرثمر بود روایت میکرد. در نهایت نتیجهگیری کوتاهی انجام میداد و تصمیمگیری را برعهده مخاطب میگذاشت. مخاطبی که در آن لحظه شاید غرق در اشکهای خود، به فکر خود طرد شدهاش افتاده بود، یا در حال بستن زخمهای تن و روانش بود. دبی فورد خصلتهای نیک آدمی را انتخاب نکرده بود، که در واقع نقطه تمرکز او خصیصههایی بود که برچسب "بد" داشتند. حسادت یا خشم، سلیطگی یا بدقولی، شرم یا حساس بودن، همه خصلتهایی که ما یا دیگران به خاطرش سرزنش شده بودیم و از خودمان گاه متنفر و گاه رنجیده بودیم. دبی فورد استیصال روان ما را در حل مسائل لمس کرده بود و به خواننده فقط آگاهی میداد چیزی که در تو اتفاق افتاده، درد نیست، درمان است. و هر بار که جملهای یا تصویر مشترکی از لحظات رقمزده شده با خودم را پیدا میکردم، خودم را در آغوش میکشیدم و برای همه آسیبهایی که به روانم زدم، از او عذرخواهی میکردم. کتاب زیرلایههای هر شخصیت را شفاف میکرد و نگاه ما را با در نظر آوردن همان زیرلایهها تربیت میکرد. اشخاصی که در ما زندگی میکنند و افکاری را تحت تسلط خود دارند، محترمند و قابل باور. اگر دیده شوند. در انتهای هر فصل، تمرینهایی آورده شده بود برای تسلط بر مباحث کتاب و یافتن آرامش درونی. مدیتیشن و دروننگری. سارا شاهزاده عزیز، کسی که به او مدیونم برای روشن کردن سایهها و نقابهای ما، و تایید این کتاب ارزشمند که عصای روزهای ضعفم شد. و مرضین محمدی نازنین که با معرفی کتاب و راهنماییام حق بزرگی را بر گردنم گذاشت. مدیون این دو عزیزم برای پیدا کردن این گوهر گران، نیمه تاریک وجود. دوست داشتم این کتاب، نخستینِ سال سه باشد، عیدانه. ناگفتههایم زیاد است، بخوانید تا بدانید... نیمه تاریک وجود/ دبی فورد ترجمه فرناز فرود نشر کلک آزادگان
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.