یادداشت موهبت سلمانی
1404/1/1
خب من این کتابو در اصل به عنوان یه تکلیف کلاسی خوندم ولی این به این معنی نیست که بهش راغب نبوده باشم.این کتاب یکی از مهم ترین نمایشنامه های شکسپیر به حساب میاد و جزو پایه ی نمایشنامه نویسی محسوب میشه. خب راستشو بخواین اول که خوندم خیلی پر شور شوق بودم و خیلی هیجان زده شدم چون هملت اولین نمایشنامه ی معروفی بود که میخوندمومن حتی یه خلاصه ی 4-5 صفحه ای هم براش نوشتم.ولی یکم که بیشتر بهش فکر کردم احساس می کردم که نا امید شدم.خب به عنوان کسی که همیشه شنیده هملت یه اثر نمایشی فوق العاده ست انتظار خیلی بالایی داره ولی بعد خوندنش اینجوری بودم که:تموم شد؟همین بود؟ خیلی از شخصیت هملت یا حتی اوفیلیا خوشم نیومد.یکی از دلایل نا امیدیم همین بود.انتظار داشتم یه رابطه ی عاشقانه ی قوی و پرنگ ببینم با توجه به شنیده هام ولی هردو بی بخار بودن به نظرم. شخصیت محبوب خودم هوراشیو ئه.واقعا شخصیت دلنشینی بود و دوست خوبی برای هملت بود برعکس روزنکرانتز و گیلدسترن. خلاصه این نا امیدی ادامه داشت تا وقتی که قرار شد تم و موضوع نمایشنامه رو در بیاریم و این کار یک کوچولو تحلیل می خواد و بعد اون تحلیل حس بهتری پیدا کردم چون این نمایشنامه عمق و معنا ی زیادی داره.توی این نمایشنامه نباید دنبال شناختن ذات شخصیت ها به عنوان یک انسان باشی چون این نمایشنامه نماد گراست و هر شخصیت نمایش نماد یک چیز بزرگتر در زندگیه و اینه که بهش عمق میده نه خصلت هاش.در کل نمایشنامه ی خیلی قشنگی بود
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.