یادداشت سارا مستغاثی

        "داستانِ یکی از کتاب‌فروشی‌های لندن در بمباران‌های جنگ جهانی دوم" باعث شد روز دوم سوم جنگ سراغش بروم. و البته پیش‌تر راجع به کتا‌ب‌فروشی بودنش باعث شده بود بخرمش. فکر می‌کردم احتمالا این یکی دیگر شبیه خیلی از داستان‌های "کتاب‌فروشی‌ای"، ماجرای یک دختر درون‌گرا نیست که تصمیم می‌گیرد کتاب‌فروش شود و بعد با یک پسر کتاب‌خوان جذاب آشنا می‌شود و در این بین هم هی با معرفی کتاب‌هایش به آدم‌ها کمک‌ می‌کند و با روش‌های خیلی تخیلی و فانتزی کلی آدم باربط و بی‌ربط را کتاب‌خوان می‌کند.
ولی بود!
همین قدر کلیشه ای بود با ترجمه و ویراستاری افتضاح، شخصیت‌های سطحی و تکراری، شعارهای خیلی گل‌درشت که هیج‌جای دنیا مردمِ بریتانیا را ندارد و از این صحبت‌ها:)
فقط مهیب بودن خود اتفاق، بعضی جاها داستان را نجات داده بود. که آن هم اکثرا سریع نویسنده می‌زد خرابش می‌کرد. 

پی‌نوشت:
مجبور شدم از این چالش‌های تعداد صفحه در روزِ بهخوان شروع کنم که این کتاب تمام شود.
      
28

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.