یادداشت زینب محمدقلی‌زاد

                .
آن روزها که برای اولین بار در کلاس مکتب شناسی با واژه ی #ناتورالیسم آشنا شدم و دانستم که 
#طبیعت_گرایی ای که  مدنظر آنهاست چیزی جز #جبرگرایی نیست چرا که همه چیز را نتیجه‌ی  پیامد های ارثی و شرایط محیطی میدانند و هرگونه اراده و اختیار را نفی می‌کنند که همین یأس می آفریند هیچ گاه نمی‌خواستم سمت رمان های با این محتوا بروم اما خب #موش_ها_و_آدم_ها کمی فرق داشت ؛ #جان_اشتاین_بک اندکی تخیل را بین مکالمات و آرزوهای مشترک جورج و لنی وارد کرده بود و هم دردی با شخصیت هایی مثل مرد سیاه پوست داستان را فراموش نکرده بود اما خب در نهایت یک اثر ناتورالیستی بود و پایانی تلخ و زننده داشت و به نظرم پایان آن چیزی جز تنازعی برای بقا نبود .
 موش ها و آدم ها صد بار شرافت دارد به نمونه های خود رئالیسم اجتماعی پندار ایرانی که چیزی جز یک اثر ناتورالیستی نیستند ( در فیلم های سینمایی ذهنتان جست و جو کنید )
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.