یادداشت حرمان
1403/8/17
خواندنش انگار برایم مقدر شده بود... بسیار با همسرم از این خاتون و قوماندان و زندگی شان صحبت میکردیم، برای من که تنها گریه کن را خوانده بودم این کتاب عجیب و غریب تر مینمود. شاید چون به اندازهی درک اندکی از احساسات آن خانم و شرایطش بزرگ شده بودم و میتوانستم بفهمم چقدر سخت است این شرایط... اما جایی عجیب شد که حالا پس از گذشت یک ماه از اتمام کتاب، بنده در شرایطی مشابه قرار گرفتهام... حالا اما خیلی سخت است مثل آنها بودن! حالا میفهمم چقدر فاصله بین درون و بیرون میتواند عمیق باشد چیزی فراتر از فاصله، شاید شکاف خیلی مناسب تر مینماید...! حالا باید نشان داد چند مرده حلاجیم وگرنه در تحسین که همگی استاندند!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.