یادداشت عطیه عیاردولابی
1404/3/31
سید عباس رو تا حالا از نزدیک ندیدم ولی از چند سال پیش تو اینستا با هم روابط فالویینگی داریم. پیگیر فعالیتهاش تو حوزه داستان و نویسندگی بودم و حسودیم میشد به بچههای بوشهر که پاتوقی دارن برای دور هم جمع شدن و مشق نویسندگی. پارسال یه دوره کوتاه تو جایی کار کردم و اون مدت دورادور - من تو تهران و ایشون تو بوشهر- همکار محسوب میشدیم. برای همینا که گفتم وقتی کتاب سید اومد یه طور دیگه برام مهم بود بخونمش. کتاب همه اون چیزی بود که یه بوشهری اهل ادبیات میتونه و باید بنویسه. داستانی درباره دلاوری دلیران تنگسیر ولی با کمی فاصله و از دید جوانی وطنپرست و منزجر از بیگانه به نام یحیا. او برای وطن حاضر شد همه کاری بکنه، تاوان زیادی هم داد، تلاش کرد انتقام بگیره و هر آنچه از دستش برمیومد انجام داد. در خلال این داستان، چند روز از مقاومت بوشهر زمان رئیسعلی رو میخونیم، سبعیت بیگانه و دردناکی خیانت رو میبینیم و داغ همیشه تازه و مکرر این مملکت رو مرور میکنیم. انگلیس از روز اول اومد که همه موجودیت ما رو به توبره بکشه. خیلی جاها هم موفق شد و این موفقیتش نه فقط به خاطر برتری تسلیحاتی و نفری و سیاسی که تا حد زیادی به خاطر خائنین ایرانیزاده بوده. تو این داستان هم از این ایرانیزادهها میخونیم همون طور که این روزها و وسط جنگ با اسراییل دیدیم و شنیدیم. اصلا به نظرم موقع خوندن این کتاب همین الانه که از شکستها ناامید نشیم و از وجود خائنین بینمون نترسیم. اینها همیشه بوده و با این حال ایران، الان اینجاست. داغ رییسعلی و نحوه شهادتش من رو یاد شهید فرودگاه بغداد انداخت. هر دو مهمان بودن و هر رو به تیر نامردی شهید شدن. برای همینه میگم این داستان داغ همیشه تازه و مکرر ما رو مرور میکنه. از لحاظ اصول فنی هم داستان کار شسته رفتهای بود. شخصيت پردازی، فضاسازی، استفاده از ویژگیهای بومی مثل گویش یا طبیعت خاص بوشهر همه به اندازه بود. کمی ویرایش حرفهای کار رو تمیزتر هم میکنه. طرح جلد کتاب کار جدید و خاصی بود. تصویری از قطار فشنگ یحیا با برجستگیهایی براق روی جلد که حس خیسی و نم رو از نظر بصری برای آدم تداعی میکنه و با اون کلمه شرجی تو عنوان خوب جور شده.
(0/1000)
نظرات
1404/4/1
سلام و عرض ادب، بسیار از محبت و لطفتون سپاسگزارم.خیلی خوشحال شدم که خوندین و خوشتون اومده.
1
1
عطیه عیاردولابی
1404/4/1
0