یادداشت محدثه سهامی

        "نسخه  انتشارات چترنگ رو خوندم"

گرسنگی" داستان بدن من

داستان بدن من ، داستانی درباره پیروزی نیست ؛خاطره‌ای از کاهش وزن نیست . تصویری از نسخه باریک اندامم آن سوی جلد کتاب نخواهد بود.
این کتاب انگیزه بخش نیست . من صاحب بینشی قدرتمند نیستم که بدانم برای فائق آمدن بر بدتی متمرد و اشتهایی سرکش چه لازم است ؟ داستان من داستان موفقیت نیست ؛ داستان من صرفا داستانی واقعی است ‌.

متنی که خوندین ، بخشی از مقدمه‌ایه که رکسانه گی در کتاب خودش آورده.
شما در این کتاب ، با داستان زندگی این نویسنده آشنا می‌شین ؛ بی‌پرده و در عریان ترین حالت ممکن ...

داستان زندگی دختری که در نوجوانی به شکل وحشتناکی بهش تجاوز می‌شه و هیچ کاری نمی‌تونه بکنه جز پناه بردن به غذاها و چیزهای خوشمزه ، برای اینکه بتونه از خودش فرار بکنه و اینکه از بدنش یک دژ و دیوار مستحکم بسازه ؛ می‌خوره می‌خوره و بیشتر می‌خوره تا کمتر آسیب ببینه.

شما در این کتاب پای صحبت‌های رکسانه می‌شینین و اون از رازهای زندگیش با شما می‌گه ،
از احساساتش ، ترس هاش و سختی های خیلی زیادی که بابت زندگی در یک بدنی با این اندازه متحمل می‌شه و همچنین تلاش هاش برای کمی لاغر شدن و شکست هاش تو این مسیر.

چیزی که بیش‌از هرچیزی در این کتاب مورد توجه من قرار گرفت ، شجاعت نویسنده‌اس در بیان چنین حقایقی درباره خودش و زندگیش . 
از خودم می‌پرسم آیا من بودم همچین کاری می‌کردم؟!
نه راستش ! فکر نمی‌کنم جرئت همچین کاریو داشته باشم...!
      
91

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.