یادداشت زینب محمدقلی‌زاد

                "درگذشتگان هرگز از ما دور نیستند. آن‌ها در قلب‌هامان و در ذهن‌هامان نشسته‌اند و آخر سر تنها یک نفس است که ما را از آن‌ها جدا می‌کند؛ آخرین بازدمِ هوا"
این داستان بیش از رازآلود و جنایی بودنش با تلاشش در جهت عمق پیدا کردن مرا اسیر خود کرد. موتور داستان کمی دیر روشن می‌شود اما می‌ارزد برایش صبر کرد. خانواده‌ی پنج نفره‌ی یک کشیش که معتمد بسیاری است با چالش‌هایی رو به رو می‌شود. خدا، معجزه، مرگ و مفاهیمی دیگر از بستر داستانی این رمان خوب استفاده کرده‌اند تا معنای خود را واضح کنند. منتها مغایرت های فرهنگی کمی در داستان زیادی توی ذوق می‌زند و به نظر می‌رسد بدون روشنگری برای مخاطب نوجوان مناسب نباشد. اما اگر صرف داستان را از دیدگاه شهروندان آمریکایی بخوانید مشکلی پیش نخواهد آمد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.