یادداشت

و باز هم م
                و باز هم ماجراهای من و نقش زن در نمایشنامه‌های بیضایی. من دیوانه‌وار عاشق نقش زنان در آثار بیضایی هستم؛ انسان‌هایی پویا و قدرتمند و تسلیم ناپذیر.
یک توصیه می‌کنم به کسانی که اهل نمایشنامه نیستند (من هم نبودم): بیضایی بخونید. هر چی بیشتر بیضایی بخونید بیشتر عاشقش میشید؛ به ویژه اگر نمایشنامه‌های تاریخیش باشه. تو این نمایشنامه‌ها می‌تونید استواری زبان رو حس کنید. 
«فتحنامه‌ی کلات» هم مثل دیگر آثار بیضایی شاهکاره و ای کاااااش بشه روزی روی صحنه تماشاش کنیم.
داستان از این قراره که مغولان به ایران هجوم آوردند و کلات رو فتح کردند. لشکر مغول دو جنگجوی مشهور داره که هیچ چیز کم از دیگری ندارند. در همه چیز با هم برابرند جز این که والی شهر تنها یک دختره داره؛ آی‌بانو که باید سهم توی‌خان یا توغای‌خان بشه.
قرعه به نام توی‌خان می‌افته اما این آغاز روزگار خوش نیست؛ پایانه. 
مدتی بعد توغای‌خان، توی‌خان رو اسیر می‌کنه. فرمان میده او رو با لباس زنانه در شهر بگردانند، تحقیرش کنند و بعد گردن بزنند. خبر به گوش آی‌بانو می‌رسه. او تصمیم می‌گیره کلات، شهر پدریش، رو دوباره فتح کنه ولی نیاز به یارانی داره پس به سراغ فرماندهان زیردست توی‌خان میره و...
و چه می‌کند حرص با آدمی!
وقتی کتاب رو دست بگیرید هیچ چاره‌ای ندارید جز ادامه دادن و مبارزه با کششی درونی که دلش نمی‌خواد این داستان جذاب به پایان برسه.
        

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.