یادداشت سمیرا علیاصغری
1403/1/7
کتابهای احمد محمود را به خاطر شخصیتهای زیاد، حراف و صمیمیاش دوست دارم، شخصیتهایی که «از آنها خواندن» برابر با «با آنها زیستن» است و این کتاب شبیه داستانهای احمد محمود بود. کتابی دربارۀ آدمها؛ مَردم؛ پدر من یا برادر تو؛ شخصیتهای ملموس و خاکی. اما از دو جهت ارزشمندتر از آدمهای توی داستان، یکی اینکه اینها واقعی هستند (بودهاند)، دوم اینکه قرابتشان به مرگ و «دستازجانشستگی»شان، به لهجه و دیالوگهایشان صراحت و صداقت و غرابت بخشیده. نمیتوانی یقین داشته باشی اینها در صفحۀ بعدی هنوز در داستان هستند یا کشته و دستگیر میشوند؟ برای همین حرفهایی که میزنند مثل پدیدآمدن یک سیارۀ جدید در فضا، روی روح آدم اثر میگذارند. مثل همین دیالوگ ابویوسفِ بینوا: «چیزی برای از دستدادن ندارید جز جانهایتان». بعضی کتابها مهجور ماندهاند، این هم از آنهاست. مراد آدمی نیست که سُعاد بتواند به گردِ پایش برسد و همراه او باشد، مراد نماد مردانی است که در فلسطین برای زندهماندن میجنگند و دست فهم خیلیها به امثال او نخواهد رسید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.