یادداشت نیک

نیک

1402/12/24

خودسانسوری
                خودسانسوری، مرض خودفروختگان تجاری‌.
مترجم نه زبان می‌داند و نه ساختار نوشتار بوکوفسکی. اشارات فرهنگی و اجتماعی نثر بوکوفسکی را هم عجالتا فاکتور می‌گیریم. آن‌قدر نثر را تکه تکه کرده که اگر بخواهیم تعداد سانسور را بشماریم، از تعداد صفحات کتاب فراتر می‌رود.
یک نقل‌قول معروف از همین کتاب این است که «من با استعداد بودم؛ یعنی هستم! بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم؛ یا یک‌چیز دیگر. ولی دست‌هام چه کار کرده‌اند؟ یک‌جایم را خارانده‌اند.»
یک جایم را خارانده‌اند. کجایت را خارانده‌اند؟ نسخه بازاری نباید کلمه تخم را به کار ببرد؟ اگر نه، مگر مجبور به ترجمه شده‌اید؟
کمی جلوتر، در یک دعوای لفظی، نیکی بلین، به نیابت از بوکوفسکی می‌گوید: 
"she's handled more turkeyneck than the corner butcher"
مترجم دولت اسلامی ترجمه کرده که «مادر پتیاره تو ناموسش کجا بود؟»
یک دیالوگ با بار سنگین فرهنگی و یک استعاره خنده‌دار تبدیل شده به ساده‌ترین چیزی که ممیزی نخورد. طرز تفکر مترجم و سیستم نشر همین است.
آقای بوکوفسکی یک مصاحبه معروفی دارد و در آن از اینکه کتاب‌هایش در دانشگاه تدریس می‌شود، اظهار تنفر می‌کند. چون فکر می‌کرد این یعنی بی‌خطر بودن. سوال این است که وقتی این پیرمرد هرزه دائم‌ الخمر، چارلز بوکوفسکی، متوجه شود که حکومت اسلامی کتاب‌هایش را با سانسور(بخوانید مثله کردن نثر) و با اهداف تجاری چاپ و توزیع می‌کند، چه می‌کند؟ چه می‌گوید؟
یقیناً این‌بار شیر گاز را نمی‌بندد.
همین.
این شما و این بوکوفسکی در حال تفکر.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.