یادداشت حسنیه راهدار
1404/4/29
مرگ ایوان ایلیچ :) به نظرم هر چند وقت یکبار باید این کتاب رو خوند. تلنگر بزرگی بهت میده مرگ از آنچه که فکرش را میکنی به تو نزدیک تر است؛ بله مرگ نزدیکه و تو وقتی این کتاب رو میخونی این سوال توی ذهنت مطرح میشه که چقدر دارم برای زندگی تلاش میکنم و آیا واقعا دارم زندگی میکنم؟! آیا راهی که انتخاب کردم درسته و پایانی خوشی داره؟وووو.... ایوان هر وقت به گذشته خود نگاه می کرد چیزی جز تلاش برای مادیات و به دست آوردن نام نیک نداشت. از سویی زنی پشتش بود که نمیشد اسمش را همسر گذاشت چون منفعتی در ایوان میدید و همسر واقعی برای او نبود. متاسفانه گاهی اوقات خیلی دیر قدر آدم های عزیز زندگیمون رو میدونیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.