یادداشت حسنیه راهدار

        مرگ ایوان ایلیچ :)
به نظرم هر چند وقت یکبار باید این کتاب رو خوند.
 تلنگر بزرگی بهت میده
مرگ از آنچه که فکرش را میکنی به تو نزدیک تر است؛ بله مرگ  نزدیکه و تو وقتی این کتاب رو میخونی این سوال  توی ذهنت مطرح میشه  که چقدر دارم برای زندگی تلاش می‌کنم و آیا واقعا دارم زندگی میکنم؟! آیا راهی که انتخاب کردم درسته و پایانی خوشی داره؟وووو.... 
ایوان هر وقت به گذشته خود نگاه می کرد چیزی جز تلاش برای مادیات و به دست آوردن نام نیک نداشت. از سویی  زنی پشتش بود که نمیشد اسمش را همسر گذاشت چون منفعتی در ایوان میدید و همسر واقعی برای او نبود. 
متاسفانه گاهی اوقات خیلی دیر قدر آدم های عزیز زندگیمون رو میدونیم. 

      
11

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.