یادداشت علی عقیلی نسب
1402/1/20
از ابتدای قرن بیست و یکم، در شرقیترین بخش قاره اروپا، اپیدمی مرموزی ظاهر و در مدت کوتاهی عالم گیر شده است. بیماری شگفت انگیزی که هنوز حتی برای آن نام معینی انتخاب نکردهاند. اهالی آذربایجان این بیماری را به مرض سلین میشناسند. چون اولین شخصی که به آن مبتلا شد زن جوانی به نام سلین بود. سلین در ذهن خود زندگی مردی را مشاهده میکرد که واقعا وجود داشت، کمی دورتر از خانه سلین، صاحب یک دهنه مغازه خواربارفروشی بود و کافی بود فاصله دو ایستگاه اتوبوس راه میرفت تا ببیند هر چه در ذهنش میگذرد آنجا توی مغازه اتفاق افتاده است... از صفحه هشت کتاب جنون خدایان سومین کتاب منتشر شده امیر خداوردی است که بعد از آمین میآورم و آلوت منتشر شده است. خداوردی مثل آلوت اینجا هم سبک روایت عجیبی را انتخاب کرده است. راوی(های) داستان همه اول شخص هستند. اولین راوی ما سلین است. او زندگی خودش را و زندگی شخصی که در ذهنش میبیند را برای ما روایت میکند. گاهی آنقدر این دو در هم تنیده میشوند که یک جمله از زندگی خودش و یک جمله از زندگی شخص درون ذهنش گفته میشود و اگر دقت نداشته باشید اینکه کدام جمله برای کدام زندگی است را متوجه نمیشوید. تا صفحه چهل و شش همین یک راوی درون داستان است. راوی دوم درون صفحه چهل و شش ظاهر میشود و تا صفحه دویست و هفتاد و یک همین دو راوی دارند روایت میکنند. البته تشخیص اینکه کدام راوی است پیچیده نیست. چرا که نویسنده(شاید هم ناشر) برای جایی که سلین راوی است عدد و برای جایی که راوی دوم روایت میکند، حروف فارسی گذاشته است(نام راوی دوم تا تقریبا صد صفحه پایانی برده نمیشود و برای همین اسمش را نمیآورم) از صفحه دویست و هفتاد و یک تا سیصد و پنجاه و یک، راوی همان راوی دوم است و سلین دیگر از دایره راویان خارج نمیشود ولی ما همچنان زندگی سلین را مشاهده میکنیم. از صفحه سیصد و پنجاه و یک تا آخر کتاب(صفحه چهارصد و نه) سیل راویهای مختلف به داستان سرازیر میشود و ما پنج بار تغییر راوی و افزودن راوی جدید را مشاهده میکنیم. این راویها هم با اینکه مدام تغییر میکنند ولی دیگر تشخیصشان به عهده ما است. نویسنده برای همه اعداد یونانی گذاشته است به جز راوی آخر که با اعداد انگلیسی مشخص شده است. خلاصه اینکه بازی روایتی که نویسنده انجام داده آنقدر جذاب است که خواننده را مدام دنبال خود میکشد. مکان داستان(جمهوری آذزبایجان) هر چند وجود واقعی دارد، اما فقط در حد اسم است و خیلی فضای این کشور درون داستان تجلی ندارد. به اصطلاح به این چنین داستانهایی بیمکان گفته میشوند. به این معنا متعلق به مکان خاصی نیستند و میشد در مکانهای مشابه دیگر داستان را روایت کرد. زمان داستان هر چند مثل آلوت رفت و برگشتی نیست، اما توسط خود شخصیتها مدام زمان گذشته یادآوری میشود و ابهامات درون داستان برطرف. شخصیت پردازی نویسنده، خصوصا شخصیت اصلی که مبتلا به مرض سلین است بسیار عالی انجام شده است. شخصیتی که مبتلا به مرض سلین است دچار فروپاشی ذهنی میشود. چرا که تحمل این همه صدای درون ذهنش نمیشود را ندارد و توصیف این فروپاشگی بی نظیر است. دیگر شخصیتهای موجود درون داستان هم شخصیتهایی عجیب و کم نظیرند. حضورشان درون داستان بسیار درخشان است و مواجهه آنها با سلین هم بسیار کمنظیر توصیف شده. از توصیفات درخشان نویسنده لحظهای است که مواجهه کسی که مرض سلین را دارد با کسی که درون ذهنش است را ترسیم میکند. فکر کنید شما در عین اینکه نگاه اول شخص به او دارید، نگاه او به خودتان را همزمان میبینید. این صحنه در کل کتاب درخشان است و چند باری هم تکرار میشود. پایان بندی داستان کاملا واضح و مشخص است و چندان پیچیده نیست. نویسنده چنان اوجی در بخشهای پایانی کتاب قرار میدهد که خواننده مبهوت میماند. اما فقط یک اشتباه باعث میشود این پایان درخشش مطلوب را از دست بدهد و از سطح کتاب بکاهد. وارد کردن یک شخصیت در آن لحظه باعث شد داستان شبیه به سبک داستانهای عامه پسند پایان یابد(هر چند اصلا در آن حد تنزل پیدا نکرد) شاید اگر نویسنده سرنوشت آن شخصیت را مبهم میگذاشت خیلی بهتر بود و حرفی که از دهان آن شخصیت زده شد را به نحو دیگری به ما منتقل میکرد. مضمون داستان نقد نحلهها و جریانهای نوظهور عرفان کاذب است. نقدی که بر خلاف آلوت به خواننده سپرده نمیشود بلکه نویسنده خودش آن را به عهده میگیرد و این شاید یکی دیگر از ضعفهای این کتاب باشد. اینکه آنچه تا کنون درون یادداشتم گفتم ربطی به عرفان کاذب نداشته به خاطر جلوگیری از اسپویل است. چرا که ورود این جریانها و ادامه مسیرشان خیلی پیچیده و مفصل است و در هم تنیده با کل داستان است. پ.ن: خلاصه داستان نوشتن برای این کتاب از آلوت هم سختتر است. به خاطر حجم بالای کتاب و پیچیدگیهای رواییاش اصلا نمیشد خلاصه درست و درمانی برایش نوشت و آنچه نوشتم نوعی مقدمه کتاب برای ورود به داستان است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.