یادداشت محمدعلی نخلی
1401/9/7
"ترلان" نویسنده ماهری دارد، اما محتوای فاخری ندارد. اینکه فکر نویسنده در میان روایت داستان و شخصیت پردازی ها احساس شود، یعنی او فقط نمی نویسد. یعنی او برای چیزی می نویسد. یعنی او نوشتن را یاد گرفته است و بعد خوب فکر کرده است. خوب وقت گذاشته است. داستان "فریبا وفی" در این کتاب، سراسر روایت زنان ایران از نگاه نویسنده است. زنانی که یا تسلیم افکار و سنت های پیشینیان شده اند، یا زیر فشار آن مذبوحانه دست و پا می زنند. به خاطر همین مادرهای داستان ظالم و دگم و مذهبی اند مثل "بیوک"، مادرخوانده "رعنا". یا مظلوم و افسرده و بازهم مذهبی اند، مثل مادر "ترلان". تنها "عاقله زن" داستان هم که درگیر افسردگی و افکار دگم مذهبی نیست و دختر جوان و نیمه زنده داستان را درک می کند، کم ایران می ماند و باید زود برود فرنگ. مردسالاری در خانواده ها، شکست های عاطفی، آینده محتوم به ازدواج و فرزندآوری، قبح نوآوری و شور در جوانان و مشکلات متعدد دیگر، تمام زندگی این زنان را پر کرده است. هرچند گاهی برادر خوش فکر "ایرج" نامی پیدا می شود که آخر هفته ها با موتورش دنبالت بیاید و نفسی بکشی. نویسنده در روایت مشکلات انصافا قلم خوبی دارد. اما جواب کاملی برای مشکلات ارائه نمی دهد. بعد از صد و خورده ای صفحه داستان پر از مشکل، در چند صفحه و کوتاه و به شکل کلی جواب دادن بی انصافی است. البته جدا از اینکه نویسنده برای بسیاری از مشکلات هیچ جوابی ندارد. فقط فضای داستان را سیاه می کند و شخصیت ها را در آنجا رها می کند که در زجر و غم خود بسوزند. به قول استادی: اگر نویسنده تجربه درد را به مخاطب منتقل کند اما به او دواء ندهد، مخاطب بعد از خواندن کتاب دردی دارد که درمان نشده. پس کتاب برای او ضرر داشته است به جای فایده. . پ.ن: مشابه ترلان داستان های زیادی خوانده بودم. متاسفانه در همه آنها یک نفرت زیرپوستی از مذهب موج می زند. من با زن های مذهبی زیادی نشست و برخواست داشته ام که در هیچکدام از این کتاب ها ردی از آنها نیست. و این کتاب ها وجود چنین زنانی را انکار می کنند.
(0/1000)
نظرات
1401/9/7
سلام. فکر میکنم نویسنده باید آزاد باشد از آنچه که میخواهد در داستانپردازیاش بهره ببرد.هیچ داستانی ادعای آینهی تمامنما بودن از جامعهای را ندارد و نبایستی داشته باشد. نوشتهینویسنده اغلب برگرفته از تجربهها و دیدههای او در زندگی است. میتوانید تصور کنید که او تجربهی متفاوتی نسبت به شما داشته. نه لزوماً غرض خاصی. و با عرض معذرت، «گذاشتن».
1
0
1401/9/7
عرض بنده این نبود کهنویسنده غرض خاصی داره یا نباید آزاد باشه که چنین داستانی بنویسه. اتفاقا این آزادی نویسنده باعث شده که من و شما بتونیم در موردش گفتگو کنیم. عرض من اینه که من نماینده ای از یک تفکر و رفتار که در جامعه وجود داره رو داخل داستان ایشون ندیدم. بعلاوه اینکه راه حلی برای مشکلات مطرح شده هم ندیدم. وگرنه صد درصد هنر، تجربه و فهم ایشون از مسائل رو زیر سؤال نمی برم. خودم اگر توانم اندازه ایشون بود نویسنده بودم نه یادداشت نویس :)
0
1401/9/7
من کتاب رو نخوندم. اما میدونم تقریبا در هیچ اثر فاخری نویسنده راه حل نمیدهد. کار نویسنده ایجاد پرسش برای مخاطبه، ایجاد دغدغه و نشان دادن مشکلات به او. فقط کتابهای انگیزشی و زرد هستن که راه حل ارائه میدن.
1
0
1401/9/8
من شخصا کتاب های زیادی خوندم که پاسخ داده ان. البته اثر فاخر که شما میفرمایید رو نمی دونم دقیقا منظورتون چی هست. شاید همین که پاسخی بدن دیگه به نظرتون فاخر نباشه. البته درک می کنم که نویسنده نخواد پاسخی بده اصلا و این رو ننوشتم که یعنی کار اشتباهی از طرف نویسنده انجام شده. اما به نظرم نکته منفی هست در نهایت. چون مخاطب بعد از خواندن کتاب مشکل رو درک میکنه اما پاسخی براش نداره
0
محمدعلی نخلی
1401/9/8
0