یادداشت سید مرتضی امیری

                {در وصفِ بارون درخت نشین} 

چند صفحه اولش را که خواندم فکر کردم که به زودی قرار است نیمه‌کاره رهایش کنم. مثل خیلی از کتاب‌های دیگر که همان چهل پنجاه صفحه‌ی اول قیدشان را زدم و برِ شان گرداندم به قفسه‌های کتاب‌خانه تا خاک بخورند.
اما هرگز چنین اتفاقی برای بارون، نیفتاد و من میان کلاس‌های درس، وسطِ شلوغی‌های مترو و داخل خیابان های آلوده‌ی تهران خواندمش.
شاهکاری از ایتالو کالوینو. شاهکاری که بعد از مدتی دیگر نمی‌توانستم آن را زمین‌ بگذارم.
غرقش شدم، دیوانه‌اش شدم ...
روزها و هفته‌ها دائما دنبال فرصتی می‌گشتم تا بیشتر بخوانمش و بیشتر مجذوبش شوم، 

بارون درخت نشین داستانِ عجیبی داشت برای من. داستانی که در اوج واقعی بودن طعمی از جادو را زیر زبان مخاطب می‌نشاند و  می‌گذاشت اشک بریزد در پی این عشق نافرجام. عشق یک نوجوان اشراف زاده به دخترکی دیوانه که فقط از رنجاندن آدم‌ها لذت می‌برد. 
و این جنونِ او بود که سرایت می‌کرد به قهرمان اصلی داستان. قهرمانی که تمام عمرش، کاری را کرد که هیچکس حاضر به انجام آن نبود. او مقابل تمام آدم‌ها و حرف ها ایستاد. مقابل پدر و مادرش...

بارون درخت نشین از همه لحاظ، بی‌نظیر است.
تعلیق دارد، شخصیت می‌سازد و ماجرا خلق می‌کند. پیرنگش آدم را همراه می‌کند از فرم خودش بیرون نمی‌زند.
آدم‌های داستانش واقعی هستند و می‌شود لمس‌شان کرد و سال‌های سال، با آن‌ها زندگی کرد. در بارون درخت نشین به‌نوعی با یک رئالیسم جادویی مواجه‌ایم که پا نه در مرز سورئالیسم می‌گذارد و نه احساس کامل رئالیستی به مخاطب می‌دهد.
کالوینو با کلماتش جادو می‌کند، درون مایه‌اش رو خوب به ناخودآگاه مخاطب می‌رساند و خوب یقه مخاطبش را میگرد.

کالوینو نویسنده باهوشی است برای حرف زدن، قصه گفتن عجله‌ای ندارد، او می‌خواهد اثری خلق کند که در تاریخ ماندگار باشد. اگر حوصله غرق شدن در یک داستان کلاسیک و زندگی کردن با کارکترهای تاریخی را ندارید سراغش نرود. اما اگر سرتان درد می‌کند برای یک جسارت تاریخی، برای یک عشق نافرجام، برای پیروزی‌ای همراه با شکست، بارون درخت نشین برای شماست.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.