یادداشت Mahsa Pirizade
2 روز پیش
چند ماهی پیش .... مدتی هست این کتاب رو تمام کردم اما دستم به نوشتن از کتاب نمیرفت چون می دانستم علم من بسیار اندک تر از بار سنگین این کتاب هست . شروع و ادامه ی داستان را دوست داشتم چون در اصفهان می گذشت و اصفهان برای من پر از خاطرات زیبا و لحظات دوست داشتنی است و صحبت از زاینده رود و کوه صفه مرا به آن لحظات ناب می برد . اما در ادامه ،فضای داستان غیر خطی پیش رفت و حتی خواب یا بیداری شخصیت داستان اصلا قابل تشخیص نبود و صحبت ها به گونه ای توهم گونه پیش میرفت. درباره شخصیت ها باید گفت تمام آنها و جمله ها استعاره هایی بودند که در آن لحظه درکشان نمی کردم تا به سراغ مقاله هایی درباره کتاب رفتم و در آنجا تمام کتاب مثل فیلمی از جلوی چشمم رد میشد . استعاره ها (شاید اسپویل ): آبتنی پدر که استعاره ای از عشق به دیگری بود. مخالفت مادر با آبتنی که نشانه ی حسادت بود . پسر که از آبتنی ای که استعاره الهه باروری و زنانگی بود امتناع می کرد و از آب می ترسید و همین امتناع را نسبت به همسر هم داشت . و همچنین نفرت پسر از پدر که با توجه به مقاله نشانه ای از نظر ادیپ یا پدرکشی (کشتن اقتدار پدر به علت حسادت و برای رقابت با او بر سر داشتن تمامیت مادر ) بود . و استعاره های بیشتری که هر خواننده این کتاب باید به مقالات سر بزند و در آنجا معنای پشت کتاب را درک کند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.