یادداشت پیمان قیصری

                مردی که می‌خندد داستان پسری‌ست که دزدیده شده، روی صورتش عمل جراحی انجام شده تا جوری به نظر بیاد که گویا همیشه در حال خندیدنه و این باعث شده چهره‌ای زشت داشته باشه و با این چهره‌ی عجیب نمایش اجرا می‌کنه و پول برای صاحبانش درمیاره. با اعمال قوانین جدید صاحبان کودک به نوعی مجرم شناخته شده و کودک رو رها می‌کنند و با کشتی فرار میکنند. پسرک توی سرما در حال یخ زدن یک مادر و دختر نوزاد رو میبینه، میخواد ازشون کمک بخواد ولی متوجه میشه که مادر مرده و دخترک رو بر میداره و برای درخواست کمک راهی میشه. خلاصه یکی کمکش می‌کنه و اون دو نفر رو پیش خودش نگه میداره اما با بزرگ شدن بچه‌ها اتفاقات دیگری می‌افته... داستان جالب و قشنگی بود و ایرادی که میتونم بهش بگیرم طولانی بودن بیش از اندازه‌ی کتابه. کل کتاب با تمام بالا پایین داستان حداکثر توی ۳۰۰ صفحه جمع میشد و این که کتاب به جاش در بیش از ۶۰۰ صفحه نوشته شده خسته کننده میشه اما در مجموع کتاب خوبی بود.ه
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.