یادداشت پانیذ مالکی

                "رنج‌های‌ ورتر جوان؛ داستانی تراژدی در پسِ مثلث عشقی که ورتر در یک سمت آن بود و رنج می‌کشید! رنج می‌کشید چون نمی‌توانست به الهه ی آسمانی خود که اینگونه برای خود مقدس‌اش کرده بود دست یابد. لوته این فرشته ی زیبا در قلب ورتر آتشی برافروخته بود که چندی نپیمایید و خاکستر شد. اما ورتر این عشق را ابدی میدانست؛ همه جا با خود حمل‌اش میکرد، رنج و درد را به جان می‌خرید و حاضر بود خود را فدای آن کند و یقین داشت این عشق هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت.."
این داستان برگرفته شده از داستان عشقیِ شاعر و نویسنده ی معروف گوته در دوران جوانی هست. رنج‌ها و مسائلی که گوته در آن زمان و به دنبال عشقی که نمی‌توانست به آن دست‌یابد، همان چیزی است که ما در کتاب می‌خوانیم..گوته این شیوه ی داستان نویسی خود را، راهی برای رهایی از این درد و رنج دانسته! اما در آن زمان که این رمان معروف شده؛ دختران می‌خواستند کسی را داشته باشند که مانند ورتر آنها رو اینگونه بپرستد و بسیاری پسران هم به دنبال عشق ناکام خود همانند داستان، خودکشی کردند! اما با این حال گوته حتی در پیری هم به این اثر خودش که در جوانی نوشته افتخار میکرده :)))

داستان قشنگی بود و منو یاد رومئو و ژولیت انداخت.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.