یادداشت فاطمه سادات مظلومی
1404/2/20
کتاب فلسطین زیاد خواندم. در این روزهای پس از طوفانالاقصی هم که بیشتر. هرچیزی که نگاهم را به آن نقطه از زمین که امام حسن عسکری(ع)، نماز گزاردن در مسجد الاقصی یش را در ردیف نماز گزاردن در مسجد الحرام دانسته و یک نماز در آن را برابر با هزار نماز در دیگر مساجد شمرده است، را وسعت بخشد برایم دوستداشتنی و مهم است! کتابهایی از جغرافیای بیتالمقدس، دین مردمانش، تاریخ و ادبیاتش، غصب زمینهایش، انتفاضهاش، مقاومتش و... اما کتاب یازده زندگی با همهی آنها فرق داشت در واقع به نظرم این کتاب را باید کتاب #انسان_فلسطین به حساب آورد. این کتاب که مجموع یازده روایت از یازده فلسطینیِ آواره در اردوگاههای لبنان است، آنقدر شفاف و با کیفیت از درونیات انسان حرف میزند که انگار غباری از پیش روی خواننده بر میدارد و دست او را میگیرد و به جنبش "ما عدد نیستیم" رفعت العرعیر میرساند. آنجا که چشمها باز میشود که مردم فلسطین هم مثل همهی آدمهای دنیا، روزگاری برای خودشان زندگی داشتند. خانه، مدرسه، تفریحگاه، مسجد، بازار و... آنها هم مثل همهی مردم دنیا از احساسات و عواطف انسانی بهرهمندند و دوست دارند خوب بپوشند، خوب بخورند، زیبا باشند، آرامش داشته باشند، به هنر و ورزش و تجارت بپردازند و تنها جبردشمن آنها را گرفتار زندگی در شرایطی کرده که باید مدام با کمبود، فقر، بیماری، مرگ، ترس و احساساتی از این قبیل دست و پنجه نرم کنند و به فکر برطرف کردن نیازهای اولیهی آدمی باشند. در مقدمهی کتاب به نقل از پرلا عیسی نوشته: " این یازده نویسنده از طریق فراخوان آزاد برای شرکت در کارگاه نویسندگی خلاق، زیر نظر نویسندۀ شهیر لبنانی، حسن داود، انتخاب شدند. این کارگاه نویسندگی خلاق با عنوان «فلسطینیهای در تبعید» در مؤسسۀ مطالعات فلسطین و با حمایت بنیاد قطان فلسطین و مشارکت صندوق پرنس کلاوس هلند برگزار شد" اما راستش قلم و زبان و تصویرسازی جهانِ روایتها آنقدر بینقص و جذاب است که بنظر میرسد همهی فلسطینیها بالفطره نویسندهاند وگرنه با ۱۲جلسه نویسندگی خلاق بعید است کسی بتواند اینطور معنای زندگی و حق حیات را به کلمه در بیاورد که مدام چراغهایی توی ذهن خواننده روشن شود که: راست میگوید خب... فلسطینیها جغرافیا و سبک زندگیشان بر اساس شرایط تحمیلی با همهی مردم جهان فرق میکند، در انسان بودن که درست مثل تکتک چند میلیارد آدم روی زمین هستند! کتاب علاوه بر اطلاعات خوبی که از تاریخچه، سبک زندگی، سنتها و آداب و رسوم و حتی تنوع عقیدتی- سیاسی آوارگان فلسطینی میدهد، بسیار ظریف و پیوسته مفهوم وطن و بیوطنی را در هر روایت برای مخاطب بیان میکند. آن هم از زبان آدمهایی که نه تنها در سبک روایت و ادبیاتشان که حتی در درک و نگاهشان به این مفهوم مشترک هم باهم تفاوتهای زیادی دارند. این کتاب را باید همهی آنهایی که انسانشان آرزوست، بخوانند تا بدانند ایستادن پای آرمان فلسطین و دستهبندی شدن در جبهههای مقاومت و ضدمقاومت بیش از هر موقعیت سیاسی و عقیدتی و ایدئولوژیک، توجه به انسانیت است! هرچند بعضی روایتها ضعیفتر هستند و سرعتگیری در خواندن کتاب به حساب میآیند، اما تعداد روایتهای افقگشا، بسیار بیشتر از آن است که قید خواندن این کتاب را بزنید. از آنجایی که کتاب، مجموعهی روایت است به تعداد راویها، زبان گفتن از فلسطین تغییر میکند اما یک خصیصه در همهی آنها مشترک است؛ آن هم رویای بازگشت به کشور، شهر، خانه و زندگی رها شده در آن طرف سیمخاردارها! مثل بخشی از شعری که در یکی از روایتهای میانی کتاب آمده: داری میری به غربت، اما بدون که هیچجا وطن آدم نمیشه! ترانههای فولکور زیادی در میان روایتها به چشم میخورد فقط افسوس که اصل آن در پاورقی نیامده! البته آنقدر ترجمهی کتاب قوی و روان است که اگر به نامهای اختصاصی و مکانها و خوراکیهای عربی برنخوریم، بعید نیست ذهنمان در لابه لای سطور فرصت فکر کردن به زبان اصلی نویسندهها را پیدا نکند، از بس که هر کلمه، کلمهی بعدی را خوب و زنجیروار به دنبال خود میکشد! کتاب را لاجرعه سرکشیدم و حالا چندساعت بعد از تهنشین شدن دادههایش، دوست دارم برگردم و بعضی روایتها را دوباره بخوانم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.