وقتی کتاب را شروع کردم، به سبب شناخت نویسنده میدانستم آنچه مینویسد قصه ی پرمایه ای خواهد بود از طرف دیگر همیشه داستانهایی با ریشه های تاریخی برایم یکجور دیگری جذاب بودند شاید این هم نشات گرفته از آن خصلتی باشد که برای هرکاری از خودم می پرسم که چی؟
جا مانده از پسر قصه ای است گره خورده به ماجرایی تاریخی در خردادماهی پیش از انقلاب که خوب در دل قصه نشسته است.
ضمن اینکه روایت کتاب سری هم به اسطوره های ملی میهنی مثل پسرکشی یا سیمرغ میزند. هرچند گاهی این اسطوره ها در حد نام باقی میمانند و نشانی از راه و رسم الگوی خود ندارند.
نویسنده به فراخور موضوع ادبیات قصه و فضاسازی ها را به سمت لوتی گری نزدیک کرده و در این مسیر بنظرم كاملا موفق بوده است.
با آنچه اهل فن در مورد زبان قصه میگویند که خود میتواند راوی زمان داستان باشد در این کتاب هم استفاده ی صحیح واژگانی این تناسب زمان و زبان را به خوبی نشان میدهد.
نویسنده برای پیشبرد قصه از حضور شخصیتهای متعددی استفاده میکند که البته در سرنوشت یکی نیستند گاهی به خوبی جان میگیرند و گاهی کارکردشان انگار از نظر نویسنده مغفول می ماند.
نویسنده برای روایت پریشانیهای شخصیت اصلی از جملات کوتاه و منقطع استفاده میکند که از یک جای قصه به بعد برای خود من کلافه کننده بود. با اینحال در مجموع کتاب روان و خوش خوانی بود که میشد دو سه روزه و بی وقفه نشست پایش و تمامش کرد کاری که من در تعطیلات آخر هفته ای که گذشت انجام دادم .