یادداشت زهرا دشتی
1403/3/18
کتاب روزی روزگاری سازمانی، بر خلاف دو کتاب دیگر نشر اطراف در حوزه روایت در کسب و کار، کتابی یکپارچه از یک نویسنده در مورد قصه و روابت در کسب و کار نیست. بلکه مجموعهای مشتمل بر چند مقاله یا نوشتار نظری در همین حوزه است. نویسندکان این مقالات ساحتهای مختلفی از کاربرد روایت و قصه در کسب و کار را طرح و مبانی نظری خود را شرح میدهند. و نتیجهی طبیعی هم متنی نظری، اندکی خشکیو سختخوان است. همانطور که ذکر کردم این کتاب مجموعهای از مقالات نظری است، و در نتیجه نمیتوان انتظار مثالهای متعدد و کاربردی را از آن داشت: خواندن آن دیدگاه متفاوتی ارائه میکند اما برای عمل، کافی نیست. شاید برای غالب افراد فقط سرنخی برای بیشتر خواندن و در جستجوی نمونه و مثال و شرح بیشتر این مبانی باشد. البته شاید برای افراد خبره در حوزه روایتگری در کسب و کار، این نیاز کمتر باشد. با این همه این کتاب دقیقا به دلیل همین ویژگی، گسترهی وسیعتری از کاربرد قصه و روایت را در برابر چشم خواننده باز میکند، به شرطی که خواننده ابهامهای ناشی از نبود مثالهای بیشتر و کمبود شرحهای مفصل را تاب بیاورد و روحیه جستجوگر داشته باشد. در مقدمه کتاب #ژاک_کوپچیک و #کریستین_ارلاخ مولفان کتاب، از ضرورت تحول و انطباق شرایط بیثبات و متغیر کسب و کار در دنیای امروزی و چگونگی استفاده از روایت در تغییر و بازاندیشی رویههای سازمانها میگویند. در بخش بعد میشائیل مولر از قصهی آیندهی سازمان سخن میگوید: چگونه قصهی آیندهی سازمان را، در جهت پیشرفت و اهداف سازمان بنویسم. در بخش سوم یانا راسموسن، از مهارت قصهگویی برای رهبران و تاثیر آن در انگیزهبخشی به تیم برای ما میگوید. ریک پیترز و کارین تیر در بخش چهارم ساحت جدیدی از روایت را باز میکنند: تاریخ یادگیری. چطور از گذشتهی سازمان و تاریخ آن برای حفظ دانش و آموزش استفاده کرد. بخش پنجم که به همت جفر لاندن، جان بی.مگوایر و فیلیپا سانتوس نوشته شده، از تاثیر باورهای شخصی بر رفتار سازمانی و چگونگی استفاده از گفتگوهای آزمایشی برای دگرگونی ذهنیت کارکنان و در نتیجه تغییر رفتار سازمانی صحبت میکند. شگفتی در بخش ششم و دیدگاه متفاوت ولفگانگ تونینگر از راه میرسد. هیچ وقت به سازمان به مثابهی اثری هنری اندیشیدهاید؟ نویسنده در این بخش میکوشد با نگاهی هنری و زیبایی شناختی میان سیاست، هنر و کار سازمانی ارتباطی برقرار کند و تعامل ما با سازمان را به این طریق متحول کند. یک نوشتار احتمالا نظریترین مقاله کتاب است. ژاک کویچیک در بخش هفت، تعریفی از سازمان قصهگو بیان و چهارچوبی برای فهم و استفاده از رویکردهای قصهمحور و روایی در تغییر و تحول سازمان ارائه میکند. در بخش هشتم با تعریف جدیدی روبرو میشویم: قصهکاری. استفکی.باکمر از تفاوت قصهگویی و قصهکاری میگوید و سپس فرایند قصهکاری در معماری برند و کاوش اسطورهی سازمانی را با چرخهای تکرار شونده شرح میدهد. حسن ختام کتاب اما، مقالهای از کاتارینا سلکو است با موضوعی بسیار جذاب چه در زندگی حرفهای چه شخصی: سفر قهرمان یا داستان بلند شدن پس از شکستها و ناکامیها. بخشی از داستان موفقیت برندها و کسب و کارها که هیچ وقت روایت نشدند: روزهای شکست و ناکامی و چگونگی برخواستن از آنها. شاید این مقاله کاربردیترین و - به دلیل شباهتی که به زندگی فردی ما دارد- ملموسترین مقاله کتاب است. انتخابی هنرمندانه و عالی برای ختم کتاب. این کتاب سنگین و پُر مجتوا توسط پرهام طباطبایی ترجمه شده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.