یادداشت پردیس
1401/11/29
فصل قحطی کنگر داستان محذوفان، طرشدگان و رنجبران تاریخ است. زنی در یکی از منزویترین مجامع انسانی است، آسایشگاه روانی، که برای جدا کردن عدهای از مردم ساخته شده است، راوی این قصههاست. جایی که همیشه فراموش میشود و در کارهای خیرخواهانه هم مورد توجه قرار نمیگیرد؛ آسایشگاه روانی چنین جایی است. او که به برادرش نامه مینویسد، انگار از رهگذر نامه میخواهد کاری دیگر کند. نامه برایش بهانه هست و واقعیتش حدیث نفس اوست. در خلال این حدیث نفس هم هست که با بلاهای گوناگونی که بر سر خانوادهی آنها آمده آشنا میشویم، اتفاقاتی که مرتبط با شرایط اجتماعی و سیاسی هستند و با داستانهای شخصی پیوند خوردهاند. در توضیح این کتاب جملهای مختصر و بهجا نوشته شده است از این قرار: «در این کتاب، مفاهیم عشق، مرگ، فقدان، حسرت و جدایی بر بستری از تاریخِ نانوشته روایت میشود».
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.