بریدههای کتاب فاطمه سادات فاطمه سادات 1404/6/8 سووشون سیمین دانشور 4.1 309 صفحۀ 292 امروز به این نتیجه رسیدم که در زندگی و برای زندهها باید شجاع بود... اما حیف که دیر به این فکر افتادم. بگذارید به جبران این نادانی، در مرگ شجاعها خوب گریه کنیم. 0 0 فاطمه سادات 1404/6/8 سووشون سیمین دانشور 4.1 309 صفحۀ 285 آدمیزاد میتواند اگر بخواهد کوهها را جابجا کند. میتواند آبها را بخشکاند. میتواند چرخ و فلک را به هم بریزد. آدمیزاد حکایتی است. میتواند همه جور حکایتی باشد. حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت... و حکایت پهلوانی ... بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمیرسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد. 0 0 فاطمه سادات 1404/6/8 سووشون سیمین دانشور 4.1 309 صفحۀ 254 راستی اسم نعرههایی که آدم از ته دل برمیآورد چه بود؟ کلمهای بود که به اینجور فریاد میخورد... باید لغتی باشد که معنای سوراخ کردن بدهد. یعنی آدم اگر نتواند در برابر سیل و صاعقه و سیلی زندگی آنجور فریاد را بزند دلش سوراخ میشود. 0 8 فاطمه سادات 1404/6/4 سووشون سیمین دانشور 4.1 309 صفحۀ 146 آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعه خوش چه زود میتواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟ اما وقتی همهاش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس میکند که مثل تفاله شده، لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده. 0 52 فاطمه سادات 1404/5/30 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 263 صفحۀ 336 کسی که وجدان ندارد، معرفت ندارد، درد و رنجی هم ندارد. 0 0 فاطمه سادات 1404/5/29 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 263 صفحۀ 121 وقتی مردی را میکشی، یک زندگی را میدزدی. حق زنی را از داشتن شوهر میدزدی. پدری را از بچهها میدزدی. وقتی دروغ میگویی، حق کسی را از دانستن حقیقت میدزدی. وقتی تقلب میکنی، حق را از انصاف میدزدی. هیچ عملی پستتر از دزدی نیست. 1 2
بریدههای کتاب فاطمه سادات فاطمه سادات 1404/6/8 سووشون سیمین دانشور 4.1 309 صفحۀ 292 امروز به این نتیجه رسیدم که در زندگی و برای زندهها باید شجاع بود... اما حیف که دیر به این فکر افتادم. بگذارید به جبران این نادانی، در مرگ شجاعها خوب گریه کنیم. 0 0 فاطمه سادات 1404/6/8 سووشون سیمین دانشور 4.1 309 صفحۀ 285 آدمیزاد میتواند اگر بخواهد کوهها را جابجا کند. میتواند آبها را بخشکاند. میتواند چرخ و فلک را به هم بریزد. آدمیزاد حکایتی است. میتواند همه جور حکایتی باشد. حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت... و حکایت پهلوانی ... بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمیرسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد. 0 0 فاطمه سادات 1404/6/8 سووشون سیمین دانشور 4.1 309 صفحۀ 254 راستی اسم نعرههایی که آدم از ته دل برمیآورد چه بود؟ کلمهای بود که به اینجور فریاد میخورد... باید لغتی باشد که معنای سوراخ کردن بدهد. یعنی آدم اگر نتواند در برابر سیل و صاعقه و سیلی زندگی آنجور فریاد را بزند دلش سوراخ میشود. 0 8 فاطمه سادات 1404/6/4 سووشون سیمین دانشور 4.1 309 صفحۀ 146 آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعه خوش چه زود میتواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟ اما وقتی همهاش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس میکند که مثل تفاله شده، لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده. 0 52 فاطمه سادات 1404/5/30 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 263 صفحۀ 336 کسی که وجدان ندارد، معرفت ندارد، درد و رنجی هم ندارد. 0 0 فاطمه سادات 1404/5/29 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 263 صفحۀ 121 وقتی مردی را میکشی، یک زندگی را میدزدی. حق زنی را از داشتن شوهر میدزدی. پدری را از بچهها میدزدی. وقتی دروغ میگویی، حق کسی را از دانستن حقیقت میدزدی. وقتی تقلب میکنی، حق را از انصاف میدزدی. هیچ عملی پستتر از دزدی نیست. 1 2