بریدههای کتاب صبا صبا 2 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 70 خیلی سخته سعی کنی حرفت رو به کسانی بفهمونی که هیچ اعتقادی بهش ندارن 0 0 صبا 2 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 67 وقتی از درون تهی باشی ، باد به راحتی میتواند تورا از این طرف به ان طرف پرتاب کند . خورشيد می تواند درست به وجودت بتابد.دیشب بیشتر ازهمیشه احساس تهی بودن کردم 0 0 صبا 3 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 64 مرگ شوخی ندارد. یک دفعه به سراغ ادم می اید. نو شوخی سرش می شود نه منطق دارد. منتظر نمی ماند تا منتروم به تیک تیک خود ادامه دهد. منتظر نمی ماند تا ما از همه خداحافظی کنیم. غارتگر است . ساده و سر راست. هیچ دوز و کلکی هم در استین ندارد و هیچ چیز برای باقی ماندگان به حا نمی گذارد حز بوسه ی اخر 0 0 صبا 3 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 63 دلایل توهماتی بیش نیستند. خیلی وقت ها هیچ دلیلی وجود ندارد. ای کاش این دلایل نبودند که عقل ادم هارا سرجایشان قرار میدادند 0 0 صبا 3 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 63 در سینه ، درست در کنار قلبش درد می کشد. انگار باید از همان دردنفس بکشد.امشب همین درد اورا به اینجا کشانده. همین درد اورا نابود کرده 0 0 صبا 3 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 57 این لحظه به نظرم خیلی صمیمی است. اینکه به یک نفر گوش کنی تا این طور در افکارش گم شود. مصداق خواندن نوشته های کمیاب نویسنده هاست 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 50 من خیلی از طعنه و کنایه سر در نمی اورم ولی گل برای عیادت واقعا توجه ام را جلب کرده . برای کسی که دوست داری زنده بماند چیزی ببری که میمرد . 0 2 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 47 منتظر روزی هستند که ما جرات ترک کردن پیدا کنیم. به جایی برویم که از قید زندگی رها شویم . شاد باشیم و از هیچ چیز نترسیم. اسمش را بهشت گذاشتیم . البته نه ان بهشت دروغین.بهشت ما 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 44 منطقی باش . مهم نیست ماجرا رو از کدوم دید نگاه کنی . تمام کسانی که میشناسیم بالاخره یه روز می میرند 0 2 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 44 اما سوالاتش ، صدایش ، زیباییش و بویش انقدر اشکار و مملوس هستند که دوست دارم تمام ان هارا در وجود خودم در بر بگیرم 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 44 نمیتوانم او را لمس کنم . لمس کردنش یعنی قبول کنم او زاده ی خیال من نیست و واقعیت دارد راستش راب خواهید از اینکه به این شکل دردناک متوجه بشوم او واقعی نیست متنفرم 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 43 عشق بسیار عجیب شده . حالا به باد برای اینکه میتواند آزادانه هیکاری را لمس کند حسودی ام می شود... 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 42 اما گاهی اوقات پدر و مادر ها اون چیزی که دلشون میخواد بچه شون باشه رو بیشتر از اون چیزی که واقعا هست دوست دارن :) 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 42 یک ترانه ، یک بیت از یک شعر ، یک متن . درمن ارام می گیرد و دیدم را به جهان باز میکند. 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 37 ازمن سوال ناخوشایندی پرسید . تا به حال عاشق شدی؟ جواب دادم . نمیدونم یادم نمیاد. پاسخ داد: پس نشدی . و گرنه یادت می موند 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 37 نفرت یک انتخاب است اما عشق این طور نیست. هیچ چیز به اندازه عشق از کنترل ما ادم ها خارج نیست 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 37 عشق گاهی به ادم ها این قدرت را می دهد که خائن نابکار باشند.وقتی کسی را دوست داری و دوستت دارد و به تو اسیب می رساند،خیلی طاقت فرساست.مثل سوزنی زیر پوست 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 37 عشق و نفرت قابل معاوضه نیستند . هردو به یک معنا نیستند ولی مخالف یکدیگر هم نیستند... 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 36 او گریه کرد . برای نوشته هایش وپسری که پدرش هرگز اجازه نمی داد باشد 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 36 ترجیح میدم هیچی نباشم تا اینکه از خودم متنفر باشم... 0 0
بریدههای کتاب صبا صبا 2 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 70 خیلی سخته سعی کنی حرفت رو به کسانی بفهمونی که هیچ اعتقادی بهش ندارن 0 0 صبا 2 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 67 وقتی از درون تهی باشی ، باد به راحتی میتواند تورا از این طرف به ان طرف پرتاب کند . خورشيد می تواند درست به وجودت بتابد.دیشب بیشتر ازهمیشه احساس تهی بودن کردم 0 0 صبا 3 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 64 مرگ شوخی ندارد. یک دفعه به سراغ ادم می اید. نو شوخی سرش می شود نه منطق دارد. منتظر نمی ماند تا منتروم به تیک تیک خود ادامه دهد. منتظر نمی ماند تا ما از همه خداحافظی کنیم. غارتگر است . ساده و سر راست. هیچ دوز و کلکی هم در استین ندارد و هیچ چیز برای باقی ماندگان به حا نمی گذارد حز بوسه ی اخر 0 0 صبا 3 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 63 دلایل توهماتی بیش نیستند. خیلی وقت ها هیچ دلیلی وجود ندارد. ای کاش این دلایل نبودند که عقل ادم هارا سرجایشان قرار میدادند 0 0 صبا 3 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 63 در سینه ، درست در کنار قلبش درد می کشد. انگار باید از همان دردنفس بکشد.امشب همین درد اورا به اینجا کشانده. همین درد اورا نابود کرده 0 0 صبا 3 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 57 این لحظه به نظرم خیلی صمیمی است. اینکه به یک نفر گوش کنی تا این طور در افکارش گم شود. مصداق خواندن نوشته های کمیاب نویسنده هاست 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 50 من خیلی از طعنه و کنایه سر در نمی اورم ولی گل برای عیادت واقعا توجه ام را جلب کرده . برای کسی که دوست داری زنده بماند چیزی ببری که میمرد . 0 2 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 47 منتظر روزی هستند که ما جرات ترک کردن پیدا کنیم. به جایی برویم که از قید زندگی رها شویم . شاد باشیم و از هیچ چیز نترسیم. اسمش را بهشت گذاشتیم . البته نه ان بهشت دروغین.بهشت ما 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 44 منطقی باش . مهم نیست ماجرا رو از کدوم دید نگاه کنی . تمام کسانی که میشناسیم بالاخره یه روز می میرند 0 2 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 44 اما سوالاتش ، صدایش ، زیباییش و بویش انقدر اشکار و مملوس هستند که دوست دارم تمام ان هارا در وجود خودم در بر بگیرم 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 44 نمیتوانم او را لمس کنم . لمس کردنش یعنی قبول کنم او زاده ی خیال من نیست و واقعیت دارد راستش راب خواهید از اینکه به این شکل دردناک متوجه بشوم او واقعی نیست متنفرم 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 43 عشق بسیار عجیب شده . حالا به باد برای اینکه میتواند آزادانه هیکاری را لمس کند حسودی ام می شود... 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 42 اما گاهی اوقات پدر و مادر ها اون چیزی که دلشون میخواد بچه شون باشه رو بیشتر از اون چیزی که واقعا هست دوست دارن :) 0 0 صبا 4 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 42 یک ترانه ، یک بیت از یک شعر ، یک متن . درمن ارام می گیرد و دیدم را به جهان باز میکند. 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 37 ازمن سوال ناخوشایندی پرسید . تا به حال عاشق شدی؟ جواب دادم . نمیدونم یادم نمیاد. پاسخ داد: پس نشدی . و گرنه یادت می موند 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 37 نفرت یک انتخاب است اما عشق این طور نیست. هیچ چیز به اندازه عشق از کنترل ما ادم ها خارج نیست 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 37 عشق گاهی به ادم ها این قدرت را می دهد که خائن نابکار باشند.وقتی کسی را دوست داری و دوستت دارد و به تو اسیب می رساند،خیلی طاقت فرساست.مثل سوزنی زیر پوست 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 37 عشق و نفرت قابل معاوضه نیستند . هردو به یک معنا نیستند ولی مخالف یکدیگر هم نیستند... 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 36 او گریه کرد . برای نوشته هایش وپسری که پدرش هرگز اجازه نمی داد باشد 0 0 صبا 21 ساعت پیش به امید دل بستم لان کالی 4.2 122 صفحۀ 36 ترجیح میدم هیچی نباشم تا اینکه از خودم متنفر باشم... 0 0