بریدههای کتاب محمّد صالحی بابادی محمّد صالحی بابادی 1403/10/16 چهار فانوس: روایت های داستانی از زندگی و زمانه نواب خاص امام زمان (عج) سعید تشکری 3.8 5 صفحۀ 83 - دوست دارم شاگرد امام [حسن عسکری] باشم تا هر روز او را ببینم. - تنها یار و اصحاب او بودن و شاگرد و مرید بودن کفایت نمیکند. قلبت را پاکیزه کن و آنگاه هرجا که هستی، یار حقیقیاش باش. - چگونه؟ - خود را زلال کن تا آتش عشق و ارادت به امام در قلبت روشن شود. طلحه و زبیر روزی از یاران نزدیک و محبّان پیامبر و علی بودند ولی روزی رسید که در مقابل امامشان ایستادند و عَلَمِ دشمنی و جنگ برداشتند. طوری زندگی کن که نامت برای همیشه از یاران حقیقی و راستین بماند، نه برای دو روز که به نرمهبادی راهت عوض شود. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/10/16 چهار فانوس: روایت های داستانی از زندگی و زمانه نواب خاص امام زمان (عج) سعید تشکری 3.8 5 صفحۀ 97 از دست دادن پدر سنوسال نمیشناسد. فرقی نمیکند که خودت پدر باشی یا نه، دردش همانقدر است. یتیم شدن این چیزها را نمیفهمد وقتی محبّتی از تو دریغ شود و پشتوانهای را از دست میدهی. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/10/16 چهار فانوس: روایت های داستانی از زندگی و زمانه نواب خاص امام زمان (عج) سعید تشکری 3.8 5 صفحۀ 9 از آن همه شعر که بلد بودی و آن همه دانش که آموخته بودی، تنها یاد گرفتی و فهمیدی که هیچ نمیدانی و مگر این کم چیزی بود که برسی و بفهمی به درک نادانی. 0 1 محمّد صالحی بابادی 1403/4/24 زان تشنگان: بیست و چهار روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم محمد ملاعباسی 3.9 20 صفحۀ 1 0 4 محمّد صالحی بابادی 1403/4/23 آداب تعلیم و تعلم در اسلام سیدمحمدباقر حجتی 5.0 0 صفحۀ 408 اگر [شاگرد] میخواهد نوشتار و کتابی را در دسترس استاد قرار دهد، باید آن را به صورتی آماده برای باز کردن و خواندن، به استاد تقدیم کند تا او به برگرداندن و وارونه ساختنِ آن نیازی پیدا نکند [یعنی به صورت سر و ته به استاد تقدیم نکند]. اگر هدف شاگرد در تقدیم نوشته و کتاب به استاد، چنان باشد که استاد، جای معیّنی از آن را باز کند و بدان بنگرد، باید در حین تقدیم آن به استاد، کتاب را -به صورت باز و آماده- در اختیار او قرار دهد، و جای مطالعه و نگاهکردن استاد را نیز مشخص کند. شاگرد نباید هیچچیز -اعمّ از کتاب یا برگ کاغذ و امثال آن- را به طرف استاد پرت کند و نزد او بیندازد. اگر میان او و استادش فاصلهای باشد، دستش را به طرف استاد دراز نکند [بلکه خود را به او نزدیک ساخته و و اخذ (گرفتن) و اعطاء (دادن) خود را توأم با ادب و نزاکت انجام دهد]. و همچنین در صورت فاصله داشتن با استاد، اورا وادار نسازد که دستش را برای اخذ یا اعطاء چیزی، دراز کند، بلکه او باید از جای خود برخیزد و به طرف استاد برود... . اگر شاگرد -برای گرفتن و یا دادن چیزی به استاد- از جای خویش بر میخیزد، و یا نزدیک او و در برابرش جلوس میکند، نباید خود را زیاده از حد به او نزدیک کند. او نباید دست یا پا و یا عضوی از اندام و یا لباس خود را بر روی لباس و یا بساط و مَسنَدِ استاد و امثال آن قرار دهد. 0 3 محمّد صالحی بابادی 1403/4/23 معراج نامه حسین بن عبدالله ابن سینا 0.0 صفحۀ 15 شريفترينْ انسان و عزيزترينِ انبيا و خاتمِ رسولان-صلى اللّٰه عليه و آله و سلّم- چنين گفت با مركزِ حكمت و فلکِ حقيقت و خزينهٔ عقل، امير المؤمنين -عليه السلام- كه: يا عَلِيّ! اِذا رَأيْتَ النّاسَ يَتَقَرَّبونَ اِلىٰ خالِقِهِم بِأنواعِ الْبِرِّ تَقَرَّبْ اِلَيْهِ بِأنواعِ الْعَقلِ حَتّیٰ تَسْبِقَهُم. [ترجمه از علامه حسنزاده آملی: ای علی! چون میبینی مردم زمانهات را که با انواع گوناگون از اَعمال صالحه و خیرات و مبرّات و نذورات و از این قبیل کارها به خالقشان تقرّب میجویند، تو به انواع ادراکات معقولیه و علوم انسانیه و ارتقای فکری و کسب علوم و معارف و تفکّر و تعقّل به خدای خود تقرّب بجوی، که از همهٔ آنان سبقت خواهی گرفت.] و اين چنين خطاب جُز با چون او بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق آن چنان بُوَد كه معقول در ميان محسوس. 📝 ابن سینا 📔 الرسالة المِعراجِیَّة (معراج نامه)، ص ۱۵. 0 4 محمّد صالحی بابادی 1403/4/23 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 2 نادر ابراهیمی 4.6 48 صفحۀ 1 خدا داشتن، راهبر خداشناس میخواهد. خدا را در خلوت داشتن، فرق میکند با خدا را در کوچهها و خیابانها داشتن، در بازار و بر سر منبرها، در برابر شمشیر و تپانچه... بسیاری از مردم، شاید که خدا را داشته باشند، امّا خدایِ در خلوت را، در اتاقهای دربسته را، خدایی را که فقط برای خودشان خداست نه برای همهی همسایهها و همشهریها... خدای جماعت را در جماعت باید داشت، و جماعت، امام جماعت میخواهد. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/13 مأموریت در قصر سعید محمدی 4.3 12 صفحۀ 1 0 7 محمّد صالحی بابادی 1403/4/13 مأموریت در قصر سعید محمدی 4.3 12 صفحۀ 1 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/10 پژوهشی درباره ولایت سیدمحمدباقر صدر 4.4 5 صفحۀ 1 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/10 پژوهشی درباره ولایت سیدمحمدباقر صدر 4.4 5 صفحۀ 1 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/10 شبهه شناسی هادی صادقی 5.0 1 صفحۀ 84 ديندار اصيل به دليل عشق به #خدا، به خلق خدا نيز بسيار عشق مىورزد. حال اين خلق خدا هر كه مىخواهد باشد، از آن جهت كه خلقِ خدا هست، مورد لطف، محبت و مهربانى انسان ديندار است. برخلاف تصوّرى كه گاهى از دينداران تبليغ مىشود و مىگويند: «دينداران تعصب دارند و نسبت به يكديگر و يا ديگر مردمان نا مهربانى مىكنند.»، در ديانت اصيل، مردمان موظفاند به همۀ انسانها مهربانی کنند، حتى به كافران، حتى طالب نجات آنها از دام شيطان هم هستند. اگر جنگ و جدالى هم هست، به خاطر نجات بندگان است. اگر جهاد هم هست براى نجات انسانها از شرّ تسلط نيروهاى اهريمنى و شيطانى است. در جهاد، هدفْ کشتن افراد نيست، بلكه جهاد، براى آزادسازى است. در تلقّى اصيل، جهاد در #دين مرتبۀ ويژهاى دارد، اما در جايگاه خودش و به هدف آزادسازى انسان، نه فراتر، آن هم در شرايطى كه راه ديگرى براى هدايت افراد وجود نداشته باشد. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/5 پژوهشی درباره ولایت سیدمحمدباقر صدر 4.4 5 صفحۀ 1 امامت اهل بیت(ع) و امام علی(ع) که در همان پدیدۀ طبیعی (تشیّع) مجسّم میشود، از دو مرجعیّت حکایت دارد: یکی مرجعیّت فکری و دیگری مرجعیّت در عملِ رهبری و اجتماعی. این هر دو مرجعیّت در شخص رسول خدا(ص) نمود یافته بودند و در پرتو مطالعاتی که از شرایط زمانه ارائه نمودیم، ناگزیر باید آن پیامبر بزرگوار امتداد شایستۀ این هر دو را طرّاحی مینمودند تا از سویی مرجعیّت فکری، همۀ خلأهای ذهنی را که ممکن بود برای مسلمانان پیش آید، پُر کند و آموزههای مناسب و دیدگاه اسلام را دربارۀ مسائل نوپدید در ساحت اندیشه و عمل ارائه نماید و مشکلات و پیچیدگیهای قرآن کریم را که نخستین منبع در مرجعیّت فکری اسلام است، تفسیر کند و از سوی دیگر مرجعیّت رهبری اجتماعی، دنبالۀ حرکت و پیشوایی تجربۀ اسلامی را در مسیر اجتماعی آن پی گیرد. به فراخور وضعیتی که بررسی نمودیم، این هر دو مرجعیّت در اهل بیت(ع) گرد آمده بود و در سخنان صریح و ارجمند پیامبر همواره به این مهم تأکید میشد. نمونۀ اصلی این سخنان نبوی در زمینۀ مرجعیّت فکری، حدیث ثقلین است. رسول خدا(ص) فرمود: «نزدیک است که خداوند مرا فراخوانَد و دعوتش را اجابت کنم. من دو گرانمایه میان شما بر جای مینهم: [کتاب خدا و عترتم] کتاب خدا که رشتهاش از آسمان تا زمین امتداد دارد و نیز عترتم که اهل بیت من هستند. خدای بینا و آگاه مرا خبر داده که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا آن گاه که در کنار حوض [کوثر] بر من درآیند. پس مراقب باشید که چگونه پس از من با آن دو رفتار میکنید.¹ و امّا نمونۀ اصلی سخن پیامبر در زمینۀ مرجعیّت در عمل راهبری اجتماعی، حدیث غدیر² است. طَبَرانی با سندی که همگان آن را صحیح دانستهاند، از زید بن ارقم روایت کرده که رسول خدا(ص) در غدیر خم زیر درختانی خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! نزدیک است خدا مرا فراخوانَد و دعوتش را اجابت نمایم. از من و از شما سؤال خواهد شد. آن گاه چه پاسخ خواهید داد؟» گفتند: «گواهی میدهیم که تو رسالت را ابلاغ نمودی و سخت کوشیدی و خیرخواهی کردی. پس خدایت پاداش خیر دهد!» پیامبر فرمود: «آیا گواهی نمیدهید که معبودی جز الله نیست و محمّد بنده و فرستادۀ اوست و بهشت خدا و دوزخ او و نیز مرگ و برانگیختی پس از مرگ و همچنین روز قیامت، آمدنی است و در آن تردید نمیرود و نیز خداوند هر که را در قبر باشد، برخواهد انگیخت؟» پاسخ دادند: «آری، به اینها گواهی میدهیم.» گفت: «بارخدایا؛ شاهد باش!» سپس فرمود: «ای مردم! به راستی خداوند مولای من است و من مولای مؤمنان هستم و از خودشان بر ایشان بیشتر اختیار دارم. پس هر که من مولایش هستم، این [علی] نیز مولای اوست. بارخدایا! با هر که دوست اوست، دوستی کن و با هر که دشمن اوست، دشمنی نما!»³ این دو سخن ارجمند از پیامبر که در میان بسیاری دیگر از همین دست جای دارند، آن هر دو مرجعیّت را در اهل بیت(ع) نمود بخشیدند. -------------------------------------------- ۱. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۴۹؛ کَنز العُمّال، ج ۱، ص ۱۸۶، ح ۹۴۴. ۲. حدیث غدیر در کتابهای حدیث شیعه و سُنّی به شکل بسیار پرشماری نقل شده است. برخی محقّقان شمار صحابۀ راوی این حدیث را بیش از ۱۰۰ تن دانستهاند. نیز بیش از ۸۰ تن از تابعین آن را روایت کردهاند. همچنین نزدیک به ۶۰ تن از حافظان حدیث و محدّثان در قرن دوم به روایت آن پرداختهاند. و بدین سان، شمار انبوهی از دیگر راویان. مراجعه کنید به: الغدیر، تألیف علّامۀ امینی، ج ۱، ص ۱۴-۸۱. ۳. این حدیث -با این عبارت- از حُذَیفة بن اُسَید غَفّاری روایت شده است. المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۸۰، ح ۳۰۵۲ و حدیث زید بن اَرقَم در این مورد، با الفظا دیگری روایت شده است. همان، ج ۵، ص ۱۶۶، ح ۴۹۷۱. پژوهشی دربارۀ ولایت، شهید سیّدمحمّدباقر صدر، ترجمۀ سیدابوالقاسم حسینی (ژرفا) #برش_کتاب 0 1 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.7 19 صفحۀ 33 انسان باید دیگران را به خاطر خدا دوست داشته باشد؛ علامتِ اینکه دیگران را به خاطر خدا دوست میداریم، این است که سرِ دوراهیها، محبّت زن و فرزند و مال و دارایی و امثال اینها را فدای محبّت خدای متعال میکند. آنجایی که خدا میگوید این بچهات را به میدان جهاد بفرست، با جان و دل میفرستد. اشک میریزد ولی قلبش آرام است. امّا کسی که فرزندش را در عَرضِ خدا دوست دارد،در چنین مواقعی دلش میلرزد و چه بسا از فرزندش نمیگذرد. مؤمن با این نگاه، هر چیی که یک ارتباطی با خدا دارد را دوست میدارد؛ مجنون دَر و دیوارِ محلّۀ لیلی را میبوسید. به او میگفتند چرا در و دیوار را میبوسی؟ در جواب میگفت: به خاطر عشق و محبّتی که به لیلی دارم، در و دیوار محلّۀ او را هم دوست دارم. حتّی تپههای اطراف منزلِ او را هم دوست دارم. مؤمن وقتی محبّت خدا در قلبش میآید، زمزمۀ زیر لبش هم این شعر سعدی است: به جهان خرّم از آنم که جهانْ خرّم ازوست عاشقم بر همهْ عالَم که همهْ عالَم ازوست چون همۀ عالَم را آینۀ خدا میبیند، همۀ عالَم را دوست میدارد، امّا به خاطر خدا و تا جایی که خدا دوست دارد. اگر هم خدا گفت این آینه را بشکن، درنگ نمیکند و آن را رها میکند. بنابراین، باید در کلّ زندگی خود یک تجدیدنظر اسای داشته باشیم. هر چه هدف و خواسته داریم، فهرست کرده و از بین آنها هر کدام که به خاطر خداست را نگه داشته و در جهت خداوند جهتدهی نماییم و بقیّه را رها کنیم و دور بریزیم. اگر بدانیم همهکارۀ عالَمْ خداست و همهچیز در دست اوست، هیچ چیزی را در غیر راستای او طلب نمیکنیم. ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده 0 9 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.7 19 صفحۀ 30 سؤال: اگر تنها باید محبّت خدا را در دل نگه داشت، پس با محبّت همسر و فرزند و دوست و رفیق چه کنیم؟ آیا باید این محبّتها را از دل بیرون کنیم؟ سیّدالشهداء علیه السلام واقعاً عاشق حضرت علی اکبر بودند. در غیر این صورت که در روز عاشورا پشت سر علی اکبر اینطور اشک نمیریختند! پس چطور ما میگوییم تنها باید خدا را دوست داشت؟ چگونه ممکن است که قلب انسان خدایی شود امّا محبّت دیگران نیز در قلبش بماند؟ در پایخ باید گفت منظور ما این نیست که انسان باید محبّت غیر خدا را از قلبش بیرون نمایَد، بلکه اگر محبّتی در قلب انسان برای غیر خدا وجود دارد، باید آن محبّت را خدایی کند. فرض کنید فرزند انسان که خیلی او را دوست دارد، به سفر رفته است. ممکن است پدر و مادر گهگاهی عکس او را نگاه کرده و حتّی گریه هم بکنند. آیا در اینجا در دل این پدر و مادر دو محبّت وجود دارد؛ یکی محبّتِ فرزند سفر رفته و دیگری محبّت نسبت به عکس او؟ واقعیّت این است که در دل پدر و مادر تنها یک محبّت وجود دارد و آن محبّت نسبت به خود فرزند است و اگر فرزند بیاید، دیگر انسان با عکس او کاری ندارد. تا وقتی که دستِ پدر و مادر به فرزند نمیرسد، با این عکس همصحبت میشوند و تصویر او را میبوسند و در فراقش گریه میکنند. اولیاء خدا در عالَم تنها خدا را دوست دارند؛ محبّتی که نسبت به سایرین دارند،از این باب است که آنها را آینۀ خدا میبینند، نه اینکه مثل ما آنها را در عَرضِ خدا و جدا از او بدانند. سیّدالشهداء علیه السلام خدا را دوست دارند و از آنجایی که حضرت علی اکبر علیه السلام را شخصیّتی سر تا پا نور و آینۀ صفات الهی میدانند، ایشان را هم دوست دارند. ما هم وظیفه داریم که فرزندمان را دوست داشته باشیم؛ زیرا مخلوقی از مخلوقات الهی و بندهای از بندگان خدا و مسلمان و شیعه است. به همین مقدار که به خدا منسوب است، باید او را دوست داشته باشیم. ما نگفتیم انسان نباید نسبت به غیر خدا محبّت داشته باشد، بلکه گفتیم همۀ محبّتها سر جای خود باشد، امّا استقلال نداشته باشد و در همۀ آنها چاشنی عشق و محبّت خدا وجود داشته باشد؛ یعنی اگر از ما سؤال شد که چرا همسر و فرزندت را دوست داری، در پاسخ بگوییم: چون محبّت به همسر و فرزند، من را به خدا نزدیک میکند. من آنها را به خاطر خدا دوست دارم و اِلّا آنها مِنهای خدا، شأنیّتِ دوست داشتن ندارند. 0 4 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.7 19 صفحۀ 40 هیچ چیز در دنیا ارزشمندتر و گرانقیمتتر از انس با خدا و رسیدن به لقاء الهی نیست؛ اگر انسان بخواهد خردمندانه رفتار کند، نباید به چیزی غیر از لقاء الله قانع باشد و اگر کسی به کمتر از این قانع شود، نقد عمرش را باخته و از دست داده است. علامت لقاء الله و رسیدن به خدا این است که انسان در وجودش از هر گونه تعلّق و دلبستگی به غیر خدا خالی شود و سراپای وجودش دلبستگی به خداوند متعال باشد. حتّی از دلبستگی به خود هم بیرون بیاید؛ یعنی کاری که انجام میدهد یا تصمیمی که میگیرد، برای خودش نباشد. این کار و تصمیم جوشیده از اتّصال به خداوند باشد. دعای شریفی در مناجات شعبانیّه وجود دارد که کلید معرفة الله و لقاء الله است و به انسان نشان میدهد معنای معرفة الله چیست. امیر المؤمنین صلوات الله علیه در آن دعا به خدای متعال عرض میکنند: إلی هَبْ لِي کَمالَ الإنْقِطاعِ إلَيكَ. خدایا! نهایت انقطاع و بریدن از غیر خودت به سوی خودت را به من عنایت کن. این یعنی انسان به نهایت درجۀ ممکن، از غیر خدا ببُرَد و به خداوند متعال متّصل شود. کمال انقطاع و نهایت بریدن از غیر خدا به سوی خدا، یعنی تمام قلب و دل را از امور دیگر خالی کند و حتّی به خودش هم تعلّق نداشته باشد. اگر گفتند تمام وجودت را فدا کن، با تمام میل و عشق،خودش را نیز فدا کند. 0 4 محمّد صالحی بابادی 1402/11/1 فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن آرتور کریستال 3.8 44 صفحۀ 1 0 45 محمّد صالحی بابادی 1402/11/1 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 1 0 3 محمّد صالحی بابادی 1402/11/1 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 1 0 2 محمّد صالحی بابادی 1402/10/29 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 1 0 4
بریدههای کتاب محمّد صالحی بابادی محمّد صالحی بابادی 1403/10/16 چهار فانوس: روایت های داستانی از زندگی و زمانه نواب خاص امام زمان (عج) سعید تشکری 3.8 5 صفحۀ 83 - دوست دارم شاگرد امام [حسن عسکری] باشم تا هر روز او را ببینم. - تنها یار و اصحاب او بودن و شاگرد و مرید بودن کفایت نمیکند. قلبت را پاکیزه کن و آنگاه هرجا که هستی، یار حقیقیاش باش. - چگونه؟ - خود را زلال کن تا آتش عشق و ارادت به امام در قلبت روشن شود. طلحه و زبیر روزی از یاران نزدیک و محبّان پیامبر و علی بودند ولی روزی رسید که در مقابل امامشان ایستادند و عَلَمِ دشمنی و جنگ برداشتند. طوری زندگی کن که نامت برای همیشه از یاران حقیقی و راستین بماند، نه برای دو روز که به نرمهبادی راهت عوض شود. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/10/16 چهار فانوس: روایت های داستانی از زندگی و زمانه نواب خاص امام زمان (عج) سعید تشکری 3.8 5 صفحۀ 97 از دست دادن پدر سنوسال نمیشناسد. فرقی نمیکند که خودت پدر باشی یا نه، دردش همانقدر است. یتیم شدن این چیزها را نمیفهمد وقتی محبّتی از تو دریغ شود و پشتوانهای را از دست میدهی. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/10/16 چهار فانوس: روایت های داستانی از زندگی و زمانه نواب خاص امام زمان (عج) سعید تشکری 3.8 5 صفحۀ 9 از آن همه شعر که بلد بودی و آن همه دانش که آموخته بودی، تنها یاد گرفتی و فهمیدی که هیچ نمیدانی و مگر این کم چیزی بود که برسی و بفهمی به درک نادانی. 0 1 محمّد صالحی بابادی 1403/4/24 زان تشنگان: بیست و چهار روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم محمد ملاعباسی 3.9 20 صفحۀ 1 0 4 محمّد صالحی بابادی 1403/4/23 آداب تعلیم و تعلم در اسلام سیدمحمدباقر حجتی 5.0 0 صفحۀ 408 اگر [شاگرد] میخواهد نوشتار و کتابی را در دسترس استاد قرار دهد، باید آن را به صورتی آماده برای باز کردن و خواندن، به استاد تقدیم کند تا او به برگرداندن و وارونه ساختنِ آن نیازی پیدا نکند [یعنی به صورت سر و ته به استاد تقدیم نکند]. اگر هدف شاگرد در تقدیم نوشته و کتاب به استاد، چنان باشد که استاد، جای معیّنی از آن را باز کند و بدان بنگرد، باید در حین تقدیم آن به استاد، کتاب را -به صورت باز و آماده- در اختیار او قرار دهد، و جای مطالعه و نگاهکردن استاد را نیز مشخص کند. شاگرد نباید هیچچیز -اعمّ از کتاب یا برگ کاغذ و امثال آن- را به طرف استاد پرت کند و نزد او بیندازد. اگر میان او و استادش فاصلهای باشد، دستش را به طرف استاد دراز نکند [بلکه خود را به او نزدیک ساخته و و اخذ (گرفتن) و اعطاء (دادن) خود را توأم با ادب و نزاکت انجام دهد]. و همچنین در صورت فاصله داشتن با استاد، اورا وادار نسازد که دستش را برای اخذ یا اعطاء چیزی، دراز کند، بلکه او باید از جای خود برخیزد و به طرف استاد برود... . اگر شاگرد -برای گرفتن و یا دادن چیزی به استاد- از جای خویش بر میخیزد، و یا نزدیک او و در برابرش جلوس میکند، نباید خود را زیاده از حد به او نزدیک کند. او نباید دست یا پا و یا عضوی از اندام و یا لباس خود را بر روی لباس و یا بساط و مَسنَدِ استاد و امثال آن قرار دهد. 0 3 محمّد صالحی بابادی 1403/4/23 معراج نامه حسین بن عبدالله ابن سینا 0.0 صفحۀ 15 شريفترينْ انسان و عزيزترينِ انبيا و خاتمِ رسولان-صلى اللّٰه عليه و آله و سلّم- چنين گفت با مركزِ حكمت و فلکِ حقيقت و خزينهٔ عقل، امير المؤمنين -عليه السلام- كه: يا عَلِيّ! اِذا رَأيْتَ النّاسَ يَتَقَرَّبونَ اِلىٰ خالِقِهِم بِأنواعِ الْبِرِّ تَقَرَّبْ اِلَيْهِ بِأنواعِ الْعَقلِ حَتّیٰ تَسْبِقَهُم. [ترجمه از علامه حسنزاده آملی: ای علی! چون میبینی مردم زمانهات را که با انواع گوناگون از اَعمال صالحه و خیرات و مبرّات و نذورات و از این قبیل کارها به خالقشان تقرّب میجویند، تو به انواع ادراکات معقولیه و علوم انسانیه و ارتقای فکری و کسب علوم و معارف و تفکّر و تعقّل به خدای خود تقرّب بجوی، که از همهٔ آنان سبقت خواهی گرفت.] و اين چنين خطاب جُز با چون او بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق آن چنان بُوَد كه معقول در ميان محسوس. 📝 ابن سینا 📔 الرسالة المِعراجِیَّة (معراج نامه)، ص ۱۵. 0 4 محمّد صالحی بابادی 1403/4/23 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 2 نادر ابراهیمی 4.6 48 صفحۀ 1 خدا داشتن، راهبر خداشناس میخواهد. خدا را در خلوت داشتن، فرق میکند با خدا را در کوچهها و خیابانها داشتن، در بازار و بر سر منبرها، در برابر شمشیر و تپانچه... بسیاری از مردم، شاید که خدا را داشته باشند، امّا خدایِ در خلوت را، در اتاقهای دربسته را، خدایی را که فقط برای خودشان خداست نه برای همهی همسایهها و همشهریها... خدای جماعت را در جماعت باید داشت، و جماعت، امام جماعت میخواهد. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/13 مأموریت در قصر سعید محمدی 4.3 12 صفحۀ 1 0 7 محمّد صالحی بابادی 1403/4/13 مأموریت در قصر سعید محمدی 4.3 12 صفحۀ 1 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/10 پژوهشی درباره ولایت سیدمحمدباقر صدر 4.4 5 صفحۀ 1 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/10 پژوهشی درباره ولایت سیدمحمدباقر صدر 4.4 5 صفحۀ 1 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/10 شبهه شناسی هادی صادقی 5.0 1 صفحۀ 84 ديندار اصيل به دليل عشق به #خدا، به خلق خدا نيز بسيار عشق مىورزد. حال اين خلق خدا هر كه مىخواهد باشد، از آن جهت كه خلقِ خدا هست، مورد لطف، محبت و مهربانى انسان ديندار است. برخلاف تصوّرى كه گاهى از دينداران تبليغ مىشود و مىگويند: «دينداران تعصب دارند و نسبت به يكديگر و يا ديگر مردمان نا مهربانى مىكنند.»، در ديانت اصيل، مردمان موظفاند به همۀ انسانها مهربانی کنند، حتى به كافران، حتى طالب نجات آنها از دام شيطان هم هستند. اگر جنگ و جدالى هم هست، به خاطر نجات بندگان است. اگر جهاد هم هست براى نجات انسانها از شرّ تسلط نيروهاى اهريمنى و شيطانى است. در جهاد، هدفْ کشتن افراد نيست، بلكه جهاد، براى آزادسازى است. در تلقّى اصيل، جهاد در #دين مرتبۀ ويژهاى دارد، اما در جايگاه خودش و به هدف آزادسازى انسان، نه فراتر، آن هم در شرايطى كه راه ديگرى براى هدايت افراد وجود نداشته باشد. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1403/4/5 پژوهشی درباره ولایت سیدمحمدباقر صدر 4.4 5 صفحۀ 1 امامت اهل بیت(ع) و امام علی(ع) که در همان پدیدۀ طبیعی (تشیّع) مجسّم میشود، از دو مرجعیّت حکایت دارد: یکی مرجعیّت فکری و دیگری مرجعیّت در عملِ رهبری و اجتماعی. این هر دو مرجعیّت در شخص رسول خدا(ص) نمود یافته بودند و در پرتو مطالعاتی که از شرایط زمانه ارائه نمودیم، ناگزیر باید آن پیامبر بزرگوار امتداد شایستۀ این هر دو را طرّاحی مینمودند تا از سویی مرجعیّت فکری، همۀ خلأهای ذهنی را که ممکن بود برای مسلمانان پیش آید، پُر کند و آموزههای مناسب و دیدگاه اسلام را دربارۀ مسائل نوپدید در ساحت اندیشه و عمل ارائه نماید و مشکلات و پیچیدگیهای قرآن کریم را که نخستین منبع در مرجعیّت فکری اسلام است، تفسیر کند و از سوی دیگر مرجعیّت رهبری اجتماعی، دنبالۀ حرکت و پیشوایی تجربۀ اسلامی را در مسیر اجتماعی آن پی گیرد. به فراخور وضعیتی که بررسی نمودیم، این هر دو مرجعیّت در اهل بیت(ع) گرد آمده بود و در سخنان صریح و ارجمند پیامبر همواره به این مهم تأکید میشد. نمونۀ اصلی این سخنان نبوی در زمینۀ مرجعیّت فکری، حدیث ثقلین است. رسول خدا(ص) فرمود: «نزدیک است که خداوند مرا فراخوانَد و دعوتش را اجابت کنم. من دو گرانمایه میان شما بر جای مینهم: [کتاب خدا و عترتم] کتاب خدا که رشتهاش از آسمان تا زمین امتداد دارد و نیز عترتم که اهل بیت من هستند. خدای بینا و آگاه مرا خبر داده که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا آن گاه که در کنار حوض [کوثر] بر من درآیند. پس مراقب باشید که چگونه پس از من با آن دو رفتار میکنید.¹ و امّا نمونۀ اصلی سخن پیامبر در زمینۀ مرجعیّت در عمل راهبری اجتماعی، حدیث غدیر² است. طَبَرانی با سندی که همگان آن را صحیح دانستهاند، از زید بن ارقم روایت کرده که رسول خدا(ص) در غدیر خم زیر درختانی خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! نزدیک است خدا مرا فراخوانَد و دعوتش را اجابت نمایم. از من و از شما سؤال خواهد شد. آن گاه چه پاسخ خواهید داد؟» گفتند: «گواهی میدهیم که تو رسالت را ابلاغ نمودی و سخت کوشیدی و خیرخواهی کردی. پس خدایت پاداش خیر دهد!» پیامبر فرمود: «آیا گواهی نمیدهید که معبودی جز الله نیست و محمّد بنده و فرستادۀ اوست و بهشت خدا و دوزخ او و نیز مرگ و برانگیختی پس از مرگ و همچنین روز قیامت، آمدنی است و در آن تردید نمیرود و نیز خداوند هر که را در قبر باشد، برخواهد انگیخت؟» پاسخ دادند: «آری، به اینها گواهی میدهیم.» گفت: «بارخدایا؛ شاهد باش!» سپس فرمود: «ای مردم! به راستی خداوند مولای من است و من مولای مؤمنان هستم و از خودشان بر ایشان بیشتر اختیار دارم. پس هر که من مولایش هستم، این [علی] نیز مولای اوست. بارخدایا! با هر که دوست اوست، دوستی کن و با هر که دشمن اوست، دشمنی نما!»³ این دو سخن ارجمند از پیامبر که در میان بسیاری دیگر از همین دست جای دارند، آن هر دو مرجعیّت را در اهل بیت(ع) نمود بخشیدند. -------------------------------------------- ۱. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۴۹؛ کَنز العُمّال، ج ۱، ص ۱۸۶، ح ۹۴۴. ۲. حدیث غدیر در کتابهای حدیث شیعه و سُنّی به شکل بسیار پرشماری نقل شده است. برخی محقّقان شمار صحابۀ راوی این حدیث را بیش از ۱۰۰ تن دانستهاند. نیز بیش از ۸۰ تن از تابعین آن را روایت کردهاند. همچنین نزدیک به ۶۰ تن از حافظان حدیث و محدّثان در قرن دوم به روایت آن پرداختهاند. و بدین سان، شمار انبوهی از دیگر راویان. مراجعه کنید به: الغدیر، تألیف علّامۀ امینی، ج ۱، ص ۱۴-۸۱. ۳. این حدیث -با این عبارت- از حُذَیفة بن اُسَید غَفّاری روایت شده است. المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۸۰، ح ۳۰۵۲ و حدیث زید بن اَرقَم در این مورد، با الفظا دیگری روایت شده است. همان، ج ۵، ص ۱۶۶، ح ۴۹۷۱. پژوهشی دربارۀ ولایت، شهید سیّدمحمّدباقر صدر، ترجمۀ سیدابوالقاسم حسینی (ژرفا) #برش_کتاب 0 1 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.7 19 صفحۀ 33 انسان باید دیگران را به خاطر خدا دوست داشته باشد؛ علامتِ اینکه دیگران را به خاطر خدا دوست میداریم، این است که سرِ دوراهیها، محبّت زن و فرزند و مال و دارایی و امثال اینها را فدای محبّت خدای متعال میکند. آنجایی که خدا میگوید این بچهات را به میدان جهاد بفرست، با جان و دل میفرستد. اشک میریزد ولی قلبش آرام است. امّا کسی که فرزندش را در عَرضِ خدا دوست دارد،در چنین مواقعی دلش میلرزد و چه بسا از فرزندش نمیگذرد. مؤمن با این نگاه، هر چیی که یک ارتباطی با خدا دارد را دوست میدارد؛ مجنون دَر و دیوارِ محلّۀ لیلی را میبوسید. به او میگفتند چرا در و دیوار را میبوسی؟ در جواب میگفت: به خاطر عشق و محبّتی که به لیلی دارم، در و دیوار محلّۀ او را هم دوست دارم. حتّی تپههای اطراف منزلِ او را هم دوست دارم. مؤمن وقتی محبّت خدا در قلبش میآید، زمزمۀ زیر لبش هم این شعر سعدی است: به جهان خرّم از آنم که جهانْ خرّم ازوست عاشقم بر همهْ عالَم که همهْ عالَم ازوست چون همۀ عالَم را آینۀ خدا میبیند، همۀ عالَم را دوست میدارد، امّا به خاطر خدا و تا جایی که خدا دوست دارد. اگر هم خدا گفت این آینه را بشکن، درنگ نمیکند و آن را رها میکند. بنابراین، باید در کلّ زندگی خود یک تجدیدنظر اسای داشته باشیم. هر چه هدف و خواسته داریم، فهرست کرده و از بین آنها هر کدام که به خاطر خداست را نگه داشته و در جهت خداوند جهتدهی نماییم و بقیّه را رها کنیم و دور بریزیم. اگر بدانیم همهکارۀ عالَمْ خداست و همهچیز در دست اوست، هیچ چیزی را در غیر راستای او طلب نمیکنیم. ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده 0 9 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.7 19 صفحۀ 30 سؤال: اگر تنها باید محبّت خدا را در دل نگه داشت، پس با محبّت همسر و فرزند و دوست و رفیق چه کنیم؟ آیا باید این محبّتها را از دل بیرون کنیم؟ سیّدالشهداء علیه السلام واقعاً عاشق حضرت علی اکبر بودند. در غیر این صورت که در روز عاشورا پشت سر علی اکبر اینطور اشک نمیریختند! پس چطور ما میگوییم تنها باید خدا را دوست داشت؟ چگونه ممکن است که قلب انسان خدایی شود امّا محبّت دیگران نیز در قلبش بماند؟ در پایخ باید گفت منظور ما این نیست که انسان باید محبّت غیر خدا را از قلبش بیرون نمایَد، بلکه اگر محبّتی در قلب انسان برای غیر خدا وجود دارد، باید آن محبّت را خدایی کند. فرض کنید فرزند انسان که خیلی او را دوست دارد، به سفر رفته است. ممکن است پدر و مادر گهگاهی عکس او را نگاه کرده و حتّی گریه هم بکنند. آیا در اینجا در دل این پدر و مادر دو محبّت وجود دارد؛ یکی محبّتِ فرزند سفر رفته و دیگری محبّت نسبت به عکس او؟ واقعیّت این است که در دل پدر و مادر تنها یک محبّت وجود دارد و آن محبّت نسبت به خود فرزند است و اگر فرزند بیاید، دیگر انسان با عکس او کاری ندارد. تا وقتی که دستِ پدر و مادر به فرزند نمیرسد، با این عکس همصحبت میشوند و تصویر او را میبوسند و در فراقش گریه میکنند. اولیاء خدا در عالَم تنها خدا را دوست دارند؛ محبّتی که نسبت به سایرین دارند،از این باب است که آنها را آینۀ خدا میبینند، نه اینکه مثل ما آنها را در عَرضِ خدا و جدا از او بدانند. سیّدالشهداء علیه السلام خدا را دوست دارند و از آنجایی که حضرت علی اکبر علیه السلام را شخصیّتی سر تا پا نور و آینۀ صفات الهی میدانند، ایشان را هم دوست دارند. ما هم وظیفه داریم که فرزندمان را دوست داشته باشیم؛ زیرا مخلوقی از مخلوقات الهی و بندهای از بندگان خدا و مسلمان و شیعه است. به همین مقدار که به خدا منسوب است، باید او را دوست داشته باشیم. ما نگفتیم انسان نباید نسبت به غیر خدا محبّت داشته باشد، بلکه گفتیم همۀ محبّتها سر جای خود باشد، امّا استقلال نداشته باشد و در همۀ آنها چاشنی عشق و محبّت خدا وجود داشته باشد؛ یعنی اگر از ما سؤال شد که چرا همسر و فرزندت را دوست داری، در پاسخ بگوییم: چون محبّت به همسر و فرزند، من را به خدا نزدیک میکند. من آنها را به خاطر خدا دوست دارم و اِلّا آنها مِنهای خدا، شأنیّتِ دوست داشتن ندارند. 0 4 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.7 19 صفحۀ 40 هیچ چیز در دنیا ارزشمندتر و گرانقیمتتر از انس با خدا و رسیدن به لقاء الهی نیست؛ اگر انسان بخواهد خردمندانه رفتار کند، نباید به چیزی غیر از لقاء الله قانع باشد و اگر کسی به کمتر از این قانع شود، نقد عمرش را باخته و از دست داده است. علامت لقاء الله و رسیدن به خدا این است که انسان در وجودش از هر گونه تعلّق و دلبستگی به غیر خدا خالی شود و سراپای وجودش دلبستگی به خداوند متعال باشد. حتّی از دلبستگی به خود هم بیرون بیاید؛ یعنی کاری که انجام میدهد یا تصمیمی که میگیرد، برای خودش نباشد. این کار و تصمیم جوشیده از اتّصال به خداوند باشد. دعای شریفی در مناجات شعبانیّه وجود دارد که کلید معرفة الله و لقاء الله است و به انسان نشان میدهد معنای معرفة الله چیست. امیر المؤمنین صلوات الله علیه در آن دعا به خدای متعال عرض میکنند: إلی هَبْ لِي کَمالَ الإنْقِطاعِ إلَيكَ. خدایا! نهایت انقطاع و بریدن از غیر خودت به سوی خودت را به من عنایت کن. این یعنی انسان به نهایت درجۀ ممکن، از غیر خدا ببُرَد و به خداوند متعال متّصل شود. کمال انقطاع و نهایت بریدن از غیر خدا به سوی خدا، یعنی تمام قلب و دل را از امور دیگر خالی کند و حتّی به خودش هم تعلّق نداشته باشد. اگر گفتند تمام وجودت را فدا کن، با تمام میل و عشق،خودش را نیز فدا کند. 0 4 محمّد صالحی بابادی 1402/11/1 فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن آرتور کریستال 3.8 44 صفحۀ 1 0 45 محمّد صالحی بابادی 1402/11/1 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 1 0 3 محمّد صالحی بابادی 1402/11/1 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 1 0 2 محمّد صالحی بابادی 1402/10/29 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 1 0 4