بریدههای کتاب Mary Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 240 دیگر وقتی مرگ به سراغم بیاید، زندگیم را کردم، ساعت مخصوصم را چشیدهام. 0 4 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 240 هولمز میگوید رنگ اندوه «صفحات پیشین زندگی را هم آلوده میکند» اما ولنسی متوجه شد که رنگ سرخگون شادی او هم تمام صفحات زندگی پیشین یکنواختش را رنگ آمیزی کرده. نمیتوانست باور کند که زمانی تنها و ناراحت و ترسو بوده. 0 3 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 240 حالا میفهمم تولد دوباره یعنی چه. 0 3 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 240 یک رگهی سرکش و دست نیافتنی توی وجودت داری. صدایت گرفته و گرم و شیرین و قشنگ است. از آن صداهاست که باید عاشقش شد... 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 238 نمیدانیم کجا داریم میرویم، ولی خود رفتن مزه میدهد، مگر نه؟ 0 3 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 235 این تنها آزادیای است که میتوانیم به آن امید داشته باشیم، آزادی انتخاب بندمان. 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 234 هیچ آزادی مطلقی روی زمین وجود ندارد. فقط نوع محدودیتهاست که متفاوت و نسبی هستند. تو الان احساس میکنی آزادی، چون از یک محدودیت فوق العاده غیر قابل تحمل فرار کردهای. ولی واقعاً همینطور است؟ تو عاشق من هستی و این یک محدودیت است. 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 331 در سکوت مینشستند و به هیچ یک از زبانهای دنیا صحبت نمیکردند. 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 225 هیچ وقت فکرش را نکرده بود که بهتر بود، یا ضروری بود، که زنها «خوشبخت بشوند». 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 221 - یک روز متوجه میشوی که هیچ کسی مثل خانواده آدم نمیشود. - البته که نمیشود. ولی کی دلش میخواهد با خانواده خودش ازدواج کند؟ 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 221 مشکل شما این است که به حد کافی نمیخندید. 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 218 بهتر نیست قلب آدم بشکند تا اینکه پژمرده بشود؟ قبل از اینکه بشکند، حتماً احساسات شگفت انگیزی را تجربه کرده. همین به زحمت درد و رنجش میارزد. 0 2 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 199 البته من عاشقت نیستم، هیچوقت به فکر عاشق شدن نیفتادهام. ولی میدانی، همیشه به نظرم دوستداشتنی بودی. 0 9 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 198 همینجوری که الان هستم، حاضری با من ازدواج کنی؟ 0 9 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 196 صرفاً شنیدن اسمش از دهان او شیرینتر از هر نوازشی بود که میتوانست از هر کس دیگری دریافت کند. 0 13 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 185 اگر مرگی در کار نبود، چه کسی میتوانست زندگی را تحمل کند؟ 0 5 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 174 اگر تجربههایت را بخری مال خودت میشود. پس دیگر اهمیتی ندارد چقدر به ازای آنها تاوان بدهی. تجربه دیگران هیچ وقت جایش را نمیگیرد. دنیای کهنه بامزهای است! 0 3 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 173 من حتی مادرم رو هم دوست ندارم. خیلی بد است که آدم مادرش را دوست نداشته باشد، مگرنه؟ 0 6 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 173 هیچ وقت زندگیام شبیه به دخترهای دیگر نبوده. 0 7 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 173 من هیچ وقت درست و حسابی زندگی نکردم. فقط نفس میکشیدهام. همیشه تمام درها به رویم بسته بودهاند. 0 4
بریدههای کتاب Mary Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 240 دیگر وقتی مرگ به سراغم بیاید، زندگیم را کردم، ساعت مخصوصم را چشیدهام. 0 4 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 240 هولمز میگوید رنگ اندوه «صفحات پیشین زندگی را هم آلوده میکند» اما ولنسی متوجه شد که رنگ سرخگون شادی او هم تمام صفحات زندگی پیشین یکنواختش را رنگ آمیزی کرده. نمیتوانست باور کند که زمانی تنها و ناراحت و ترسو بوده. 0 3 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 240 حالا میفهمم تولد دوباره یعنی چه. 0 3 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 240 یک رگهی سرکش و دست نیافتنی توی وجودت داری. صدایت گرفته و گرم و شیرین و قشنگ است. از آن صداهاست که باید عاشقش شد... 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 238 نمیدانیم کجا داریم میرویم، ولی خود رفتن مزه میدهد، مگر نه؟ 0 3 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 235 این تنها آزادیای است که میتوانیم به آن امید داشته باشیم، آزادی انتخاب بندمان. 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 234 هیچ آزادی مطلقی روی زمین وجود ندارد. فقط نوع محدودیتهاست که متفاوت و نسبی هستند. تو الان احساس میکنی آزادی، چون از یک محدودیت فوق العاده غیر قابل تحمل فرار کردهای. ولی واقعاً همینطور است؟ تو عاشق من هستی و این یک محدودیت است. 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 331 در سکوت مینشستند و به هیچ یک از زبانهای دنیا صحبت نمیکردند. 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 225 هیچ وقت فکرش را نکرده بود که بهتر بود، یا ضروری بود، که زنها «خوشبخت بشوند». 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 221 - یک روز متوجه میشوی که هیچ کسی مثل خانواده آدم نمیشود. - البته که نمیشود. ولی کی دلش میخواهد با خانواده خودش ازدواج کند؟ 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 221 مشکل شما این است که به حد کافی نمیخندید. 0 2 Mary 7 ساعت پیش قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 218 بهتر نیست قلب آدم بشکند تا اینکه پژمرده بشود؟ قبل از اینکه بشکند، حتماً احساسات شگفت انگیزی را تجربه کرده. همین به زحمت درد و رنجش میارزد. 0 2 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 199 البته من عاشقت نیستم، هیچوقت به فکر عاشق شدن نیفتادهام. ولی میدانی، همیشه به نظرم دوستداشتنی بودی. 0 9 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 198 همینجوری که الان هستم، حاضری با من ازدواج کنی؟ 0 9 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 196 صرفاً شنیدن اسمش از دهان او شیرینتر از هر نوازشی بود که میتوانست از هر کس دیگری دریافت کند. 0 13 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 185 اگر مرگی در کار نبود، چه کسی میتوانست زندگی را تحمل کند؟ 0 5 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 174 اگر تجربههایت را بخری مال خودت میشود. پس دیگر اهمیتی ندارد چقدر به ازای آنها تاوان بدهی. تجربه دیگران هیچ وقت جایش را نمیگیرد. دنیای کهنه بامزهای است! 0 3 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 173 من حتی مادرم رو هم دوست ندارم. خیلی بد است که آدم مادرش را دوست نداشته باشد، مگرنه؟ 0 6 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 173 هیچ وقت زندگیام شبیه به دخترهای دیگر نبوده. 0 7 Mary دیروز قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 270 صفحۀ 173 من هیچ وقت درست و حسابی زندگی نکردم. فقط نفس میکشیدهام. همیشه تمام درها به رویم بسته بودهاند. 0 4