بریدههای کتاب Elisa Elisa 1403/12/18 تابوت سرگردان حمیدرضا شاه آبادی 4.2 18 صفحۀ 241 میدونی... عشق چیز عجیبیه. میتونه آدمها رو نسبت به هم مهربون کنه. میتونه گرگی رو که توی وجود همه هست از بین ببره. میتونه... میتونه خیلی کارها بکنه. 0 3 Elisa 1403/12/17 تابوت سرگردان حمیدرضا شاه آبادی 4.2 18 صفحۀ 82 نقابی که چون یک زره از شما محافظت میکرده را از دست دادهاید؛ پس بیدفاع میشوید. تنها و بیدفاع. انگار در بیابانی پرخطر، یکهوتنها رها شده باشید. 0 3 Elisa 1403/12/7 داس مرگ؛ داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 71 صفحۀ 274 با اینکه قفسش از طلا بود اما به هر حال در قفسی گرفتار شده بود. 0 2 Elisa 1403/11/9 جنگ جهانی ز: تاریخ شفاهی جنگ زامبی ها مکس بروکس 3.5 3 صفحۀ 210 ...باعث میشد بشورند و بسابند و جان بکنند و بجنگند تا زنده بمانند، چون یک کسی داشت بهشان دروغ میگفت اوضاع خوب میشود. برای این نوع دروغ کلمهی خاصی داریم: امید. 0 2 Elisa 1403/9/15 ستاره محدثه گودرزنیا 3.9 15 صفحۀ 15 یک چیزی آمده بود بالا توی حلقم، قلبم دوبدوب میکرد، اصلاً کار از دوبدوب گذشته بود و رسیده بود به مرز انفجار کهکشانی. انگار داشت منفجر میشد. 0 4 Elisa 1403/9/6 وقتی مژی گم شد حمیدرضا شاه آبادی 3.6 22 صفحۀ 7 میدانم که توی این دنیا همهچیز به هم ربط دارد. حتی چیزهایی که بهظاهر خیلی از هم دورند. میدانم هر حرکتی که میکنیم، روی کسی یا چیزی تاثیر میگذارد. 0 8
بریدههای کتاب Elisa Elisa 1403/12/18 تابوت سرگردان حمیدرضا شاه آبادی 4.2 18 صفحۀ 241 میدونی... عشق چیز عجیبیه. میتونه آدمها رو نسبت به هم مهربون کنه. میتونه گرگی رو که توی وجود همه هست از بین ببره. میتونه... میتونه خیلی کارها بکنه. 0 3 Elisa 1403/12/17 تابوت سرگردان حمیدرضا شاه آبادی 4.2 18 صفحۀ 82 نقابی که چون یک زره از شما محافظت میکرده را از دست دادهاید؛ پس بیدفاع میشوید. تنها و بیدفاع. انگار در بیابانی پرخطر، یکهوتنها رها شده باشید. 0 3 Elisa 1403/12/7 داس مرگ؛ داس مرگ جلد 1 نیل شوسترمن 4.6 71 صفحۀ 274 با اینکه قفسش از طلا بود اما به هر حال در قفسی گرفتار شده بود. 0 2 Elisa 1403/11/9 جنگ جهانی ز: تاریخ شفاهی جنگ زامبی ها مکس بروکس 3.5 3 صفحۀ 210 ...باعث میشد بشورند و بسابند و جان بکنند و بجنگند تا زنده بمانند، چون یک کسی داشت بهشان دروغ میگفت اوضاع خوب میشود. برای این نوع دروغ کلمهی خاصی داریم: امید. 0 2 Elisa 1403/9/15 ستاره محدثه گودرزنیا 3.9 15 صفحۀ 15 یک چیزی آمده بود بالا توی حلقم، قلبم دوبدوب میکرد، اصلاً کار از دوبدوب گذشته بود و رسیده بود به مرز انفجار کهکشانی. انگار داشت منفجر میشد. 0 4 Elisa 1403/9/6 وقتی مژی گم شد حمیدرضا شاه آبادی 3.6 22 صفحۀ 7 میدانم که توی این دنیا همهچیز به هم ربط دارد. حتی چیزهایی که بهظاهر خیلی از هم دورند. میدانم هر حرکتی که میکنیم، روی کسی یا چیزی تاثیر میگذارد. 0 8