بریده‌های کتاب 𝗥𝗮𝗸𝗶𝗶𝘇|رَکیذ

به روایت همسر : چون محسن از من خواسته بود کمک کنم در مسیر شهادت باشد،آرزو کردم به هدفش برسد . می‌دانستم اگر الان هم شهید نشود،اول و آخر شهید خواهد شد ؛ چون مسیرش شهادت بود و با تمام وجود شهادت را می خواست .

امیرالمومنین‌علی‌(ع):[هرکه‌مقصدی‌جز‌خدا‌داشته‌باشد،تباه‌می‌شود.]

امام‌صادق‌(ع): قلب پاک و سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند درحالی که غیر خدا در آن نیست ، هر قلبی که در آن ذره ای شرک یا شک باشد، در روزی که عیار حقیقی هر چیز مشخص می‌شود ، هیچ اعتباری ندارد . .

خدای شما خدایی خشک‌و‌خالی و بی‌روح نیست ؛ خدایی است که همه کمالات را در خویش دارد .بعضی هم برای این که بتوانند کمالات را به خدا نسبت دهند ، خدا را از عالم جدا کرده. و برای او در گوشه ای از عالم جا تعیین کرده اند .

بچه ها به صدا درآمدند که انتحاری‌های داعش امانمان را بریده،از شدت انفجارهایشان گوش ‌هایمان خونریزی کرده ، چشم‌هایمان تیره‌و‌تار می‌بیند . حاجی یکپارچه غیظ شد . ((پورجعفری! برو تفنگ من رو از توی ماشین بردار بیار . خودم میرم .)) جان بچه‌ها بود و جان فرمانده‌شان . نه نیاوردند روی حرفش و زدند به خط دشمن .

از ماموریت ها که فارغ میشد ، دل به جاده میزد . سراغ تک‌تک فامیل می‌رود و بهشان سر می‌زند . از یک پیرزن هشتادساله گرفته تا یک بچه سه چهارساله،همه را به اسم می‌شناسد .