بریدههای کتاب امیرحسین میرزاحسینی امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 83 یک روز حضرت علی(ع) در مسجد کوفه، بالای منبر بود و مردم به سخنان او گوش میدانند. ناگهان، آن حضرت به یکی از درهای مسجد [باب الفیل] اشاره کرد و فرمود : روزی فرا میرسد که معاویه از این در، وارد این مسجد میشود در حالیکه حبیب بن حمّار پرچم او را به دوش گرفته است. حبیب بن حمّار از پایین منبر گفت: یا علی! من از شیعیان و یاوران شما هستم، آخر چگونه ممکن است که پرچم دار معاویه بشوم. آری، حبیب بن حمّار آن روز تعجب میکرد؛ امّا امروز که معاویه به او پول زیادی داده است پرچم معاویه را بر دوش میکشد. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 53 برای اینکه یک نفر، پیرو مکتب شیعه باشد باید پول را دوست نداشته باشد، دلش از محبت دنیا خالی باشد تا بتواند تا آخر عمر ، شیعه باقی بماند. 0 1 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 55 عده ای فریاد میزنند: 《ما زندگی را دوست داریم، ما میخواهیم زنده بمانیم.》 آری، این فریاد، اوج مظلومیت امام حسن(ع) را نشان میدهد، مردمی که به اردوگاه امام آمده اند اهل جهاد نیستند، اینها عاشق زندگی دنیا هستند و از مرگ با عزّت نیز میترسند. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 64 ای عمو، آیا نمیخواهی به ثروت و ریاست برسی؟ منظور تو چیست؟ اگر ما امام حسن(ع) را اسیر کنیم و تحویل معاویه بدهیم، او حکومت عراق را به ما خواهد داد. آری این شخصی که برای رسیدن به ریاست، پیشنهاد اسیری امام حسن(ع) را به امیر مدائن میدهد کسی نیست جز مختار ثَقَفی! همان کسی که بعد از حادثه عاشورا، قیام میکند و انتقام خون شهدای کربلا را میگیرد. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 56 ای مردم، من نمیدانم با شما چگونه رفتار کنم، این نامه قَیس است و به من خبر داده که بزرگان شما همراه با فرمانده خود به سپاه معاویه پیوستهاند. ای مردم کوفه، شما با من بیعت کردید و من به امید یاری شما از کوفه خارج شدم، اما اکنون اینگونه بی وفایی میکنید. بدانید که من دیگر از یاری کردن شما دل کنده ام و میخواهم امر حکومت را به معاویه واگذار کنم. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 گربه مولانا جان آیدوغموش 3.0 3 صفحۀ 91 مُعزه یا به گفتهای معزا، گربه حضرت محمد بوده است. در سفری گربه سیاه و سفید حبشی که مشغول شیر دادن به بچه هایش بوده سر راه سربازان اسلام قرار میگیرد و باعث میشود که سربازان مسیر خود را از آنجا منحرف کنند. نام او را معزا میگذارند. نقل شده که حضرت پیامبر این گربه را بسیار دوست میداشتند، روزی گربه روی آستین ایشان میخوابد و پیامبر دلش نمیآید تا گربه را بیدار کند، در نتیجه سر آستین پیراهن خود را میبُرد و بدانگونه از سر جای خود بلند میشوند بدون آنکه گربه را بیدار کرده باشند. طبق باورهای کهن مردم شرق، گربه، خاله ی شیر است و یا برخی میگویند که گربه از عطسهکردن شیر به وجود آمده است. روایت های بسیاری نقل شده که حضرت پیامبر به گربه ها علاقه داشتند و بزرگان دینی گفته اند که《 دوست داشتن گربه ها ناشی از ایمان است.》 0 1 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 تویی که عاشق ترینی مریم بصیری 4.5 2 صفحۀ 137 تربت تو تنها خاک نیست. تربت تو هواست، بهانه زندگی است. تربت تو آب است و مایه حیات. تربت تو آتش است و سوزاننده گناه. تربت تو باد است و برنده اندوه. تربت تو معجزه میکند. تربت تو خاک بهشت است، خود بهشت است. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 تویی که عاشق ترینی مریم بصیری 4.5 2 صفحۀ 61 زینب از همان روز نخست که چشمش به چشم پسرانش میافتد؛ آنان را نذر راه تو میکند تا همیشه مشامشان از عطرت، تر و تازه شود. پسرانش را چون پسران فاطمه(س)، دلیر د دانا میکند تا اندکی، حتی شده اندکی به اوصاف حسنی و حسینی مزین شوند تا در قیامت شرمند پدربزرگ و پدرش نباشد. 0 0
بریدههای کتاب امیرحسین میرزاحسینی امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 83 یک روز حضرت علی(ع) در مسجد کوفه، بالای منبر بود و مردم به سخنان او گوش میدانند. ناگهان، آن حضرت به یکی از درهای مسجد [باب الفیل] اشاره کرد و فرمود : روزی فرا میرسد که معاویه از این در، وارد این مسجد میشود در حالیکه حبیب بن حمّار پرچم او را به دوش گرفته است. حبیب بن حمّار از پایین منبر گفت: یا علی! من از شیعیان و یاوران شما هستم، آخر چگونه ممکن است که پرچم دار معاویه بشوم. آری، حبیب بن حمّار آن روز تعجب میکرد؛ امّا امروز که معاویه به او پول زیادی داده است پرچم معاویه را بر دوش میکشد. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 53 برای اینکه یک نفر، پیرو مکتب شیعه باشد باید پول را دوست نداشته باشد، دلش از محبت دنیا خالی باشد تا بتواند تا آخر عمر ، شیعه باقی بماند. 0 1 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 55 عده ای فریاد میزنند: 《ما زندگی را دوست داریم، ما میخواهیم زنده بمانیم.》 آری، این فریاد، اوج مظلومیت امام حسن(ع) را نشان میدهد، مردمی که به اردوگاه امام آمده اند اهل جهاد نیستند، اینها عاشق زندگی دنیا هستند و از مرگ با عزّت نیز میترسند. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 64 ای عمو، آیا نمیخواهی به ثروت و ریاست برسی؟ منظور تو چیست؟ اگر ما امام حسن(ع) را اسیر کنیم و تحویل معاویه بدهیم، او حکومت عراق را به ما خواهد داد. آری این شخصی که برای رسیدن به ریاست، پیشنهاد اسیری امام حسن(ع) را به امیر مدائن میدهد کسی نیست جز مختار ثَقَفی! همان کسی که بعد از حادثه عاشورا، قیام میکند و انتقام خون شهدای کربلا را میگیرد. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 در قصر تنهایی: حماسه صلح امام حسن (ع) مهدی خدامیان آرانی 4.3 14 صفحۀ 56 ای مردم، من نمیدانم با شما چگونه رفتار کنم، این نامه قَیس است و به من خبر داده که بزرگان شما همراه با فرمانده خود به سپاه معاویه پیوستهاند. ای مردم کوفه، شما با من بیعت کردید و من به امید یاری شما از کوفه خارج شدم، اما اکنون اینگونه بی وفایی میکنید. بدانید که من دیگر از یاری کردن شما دل کنده ام و میخواهم امر حکومت را به معاویه واگذار کنم. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 گربه مولانا جان آیدوغموش 3.0 3 صفحۀ 91 مُعزه یا به گفتهای معزا، گربه حضرت محمد بوده است. در سفری گربه سیاه و سفید حبشی که مشغول شیر دادن به بچه هایش بوده سر راه سربازان اسلام قرار میگیرد و باعث میشود که سربازان مسیر خود را از آنجا منحرف کنند. نام او را معزا میگذارند. نقل شده که حضرت پیامبر این گربه را بسیار دوست میداشتند، روزی گربه روی آستین ایشان میخوابد و پیامبر دلش نمیآید تا گربه را بیدار کند، در نتیجه سر آستین پیراهن خود را میبُرد و بدانگونه از سر جای خود بلند میشوند بدون آنکه گربه را بیدار کرده باشند. طبق باورهای کهن مردم شرق، گربه، خاله ی شیر است و یا برخی میگویند که گربه از عطسهکردن شیر به وجود آمده است. روایت های بسیاری نقل شده که حضرت پیامبر به گربه ها علاقه داشتند و بزرگان دینی گفته اند که《 دوست داشتن گربه ها ناشی از ایمان است.》 0 1 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 تویی که عاشق ترینی مریم بصیری 4.5 2 صفحۀ 137 تربت تو تنها خاک نیست. تربت تو هواست، بهانه زندگی است. تربت تو آب است و مایه حیات. تربت تو آتش است و سوزاننده گناه. تربت تو باد است و برنده اندوه. تربت تو معجزه میکند. تربت تو خاک بهشت است، خود بهشت است. 0 0 امیرحسین میرزاحسینی 1403/1/2 تویی که عاشق ترینی مریم بصیری 4.5 2 صفحۀ 61 زینب از همان روز نخست که چشمش به چشم پسرانش میافتد؛ آنان را نذر راه تو میکند تا همیشه مشامشان از عطرت، تر و تازه شود. پسرانش را چون پسران فاطمه(س)، دلیر د دانا میکند تا اندکی، حتی شده اندکی به اوصاف حسنی و حسینی مزین شوند تا در قیامت شرمند پدربزرگ و پدرش نباشد. 0 0