بریده‌های کتاب نادرستی فرضیه های نژادی: آریا، سامی و ترک

بریدۀ کتاب

صفحۀ 60

تاریخ‌سازی نژادی بیشتر با کوشش برای تعیین مبدأ تاریخ برای یک قوم شروع می‌شود، زیرا هر قدر قدمت یک قوم یا «نژاد» بیشتر باشد ادعای پیشکسوتی، پیشتازی و پایه‌گذاری فرهنگی و اجتماعی آن قابل‌قبول‌تر و نظریه‌ی برتری نژادی موجّه‌تر خواهد بود. تاریخ‌نگارانِ مصلحتی، بدون توجه به این‌که هنوز اطلاع روشن و قابل قبول از نظر علمی درباره‌ی پیدایش و توسعه‌ی اقوام مختلف جامعه‌ی بشری در سطح کره زمین در دست نیست، و این‌که پیوسته بر اثر کشفیات باستان‌شناسی به کمک وسایل علمی دقیق‌تر اطلاعات درباره‌ی همه‌ی زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و… جوامع باستانی در همه‌ی قاره‌ها دچار تغییر و تحول می‌گردد، و این‌که امروز دیگر نمی‌توان از فرهنگ یا نژاد خالص در جامعه‌ی بشری سخن گفت، زمان و مکان و حوادث معینی را با اطمینان به‌عنوان مبدأ تاریخی یک قوم خاص (یا اقوام) معین می‌کنند. باید پذیرفت که تعیین مبدأ تاریخ برای یک قوم یا گروهی از اقوام، امری فرضی و قرادادی است و با تغییر شیوه‌ی بررسی تغییر می‌کند.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 46

در آثار گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (۱۸۳۱-۱۷۷۰ Georg Wilhelm Friedrich Hegel) فیلسوف آلمانی نیز سخن از نژاد و تفاوت‌های نژادی در میان است. هگل می‌نویسد که چینی‌ها و هندی‌ها به نژاد آسیایی مغولی تعلق دارند و صفات و اخلاقیاتشان غیر از اروپاییان است اما ملت‌های آسیای مقدم که از نژاد قفقازی‌اند جزء اقوام اروپایی محسوب می‌شوند. قاعده‌ی اصلی اقوام آسیای دور تکیه بر حالات روانی، فکری و طبیعی است و در آنجا درون‌نگری، اخلاق و آنچه ادراکات و تعلقات انسانی را می‌سازد وجود ندارد. هگل قاره‌ی آفریقا را به سه بخش تقسیم می‌کند که در هر بخشی اختلاف در صفات روانی با مشخصات جسمانی رابطه دارد و ادامه می‌دهد که در مناطق مرتفع آفریقا مردم جز این‌که بعنوان برده مورد استفاده قرار گرفته‌اند رابطه‌ی دیگری با تاریخ ندارند. (۲) از آنچه هگل نوشته مستفاد می‌شود که به نظر وی اگر قومی با اروپا در رابطه نباشد با تاریخ هم رابطه‌ای ندارد و انسان اروپایی معیار انسان کامل است.

0