بریده‌ کتاب‌های ناجیان؛ پولاددل (قسمت دوم)

بریدۀ کتاب

صفحۀ 97

پراف به طرف من برگشت خستگی عمیقی در چهره اش دیدم مانند شخصی که مدتهای مدیدی در حال جنگ و مبارزه بوده باشد. گفت: خوبه که به این موضوع هم فکر کنی، پسر. بیندیش و نگرانی و اضطراب رو حس کن. به خاطر عواقبی که ایدئولوژیت ممکنه پیش بیاره شبهایی رو وحشت زده و هراسان بیدار بمون، برای اینکه قیمت و هزینه مبارزه و جنگ رو بفهمی این کار خیلی بهت کمک میکنه در هر صورت لازمه به هشدارهایی بهت بدم جوابی وجود نداره که بتونی پیداش کنی انتخاب خوبی وجود نداره یا باید تسلیم یه ستمگر بشی یا توان تحمل فاجعه رو داشته باشی من که در نهایت راه دوم رو انتخاب میکنم هرچند به شدت روحم رو آزرده میکنه اگه ما مبارزه نکنیم نوع بشر از بین میره . به مرور به گوسفندهای اپیک تبدیل می‌شیم، برده و خدمتکارشون بدون هیچ حرکت و تغییری فقط بحث انتقام و بازپس گرفتن نیست موضوع نجات و بقای نوع و نسلمون درمیونه اینکه انسانها باید سرنوشتشون رو خودشون به دست بگیرن من ترجیح میدم رنج و عذاب رو انتخاب کنم تا اینکه یه سگ دست آموز بشم.»