بریده‌های کتاب به طرف صفر

من از داستان‌های پلیسی خیلی خوشم می‌آید. ولی می‌دانید این داستان‌ها شروع خوبی ندارند. همه با قتل شروع می‌شوند. درحالی که قتل پایان ماجراست. اصل داستان از مدت‌ها قبل شروع می‌شود‌.!

نمی‌دانید بیشتر مردم چه موجودات وحشتناکی هستند. پررو و بی‌خاصیت. آدم از نادانی‌شان کلافه می‌شود. مصاحب آدم‌اند، چون به درد کار دیگری نمی‌خورند.

_ موضوع تمام شده. گذشته و رفته‌. _ بعضی چیزها نمی‌گذرد‌.

یک روز اتفاقی توی خیابان از کنارش گذشته بود، بدون اینکه نسبت به او احساسی داشته باشد. یادش آمد که چقدر از رفتن او غصه خورده و ناراحت شده بود. ولی اینها همه گذشته بود.