بریده‌های کتاب بایگانی ادبی پلیس مخفی

مرگ، این قطعی ترینٍ قطعیت ها ، آسان تر از این شکنجه است!

زندانیان برخواهند گشت ، و دو روسیه چشم در چشم هم خواهند دوخت ، آن های که مردم را به اردوگاه های کار اجباری و زندان فرستاند ، و آن های که در اردوگاه ها زندانی بودند ، حال این دو روسیه باهم رودرو شده بودند

نظام شوروی فقط به لطف ایدئولوژی زنده باقی مانده است. بدون ایدئولوژی کل نظام ده سال پیش کارش به پایان می‌رسید . این ایدوئولوژی بود که به آن ها توان داد تا کامنف و زینوویف را محاکمه کنند ، مردم رفته رفته همانطور به اعدام ها عادت می کنند که به وضعیت آب و هوا . اعضای حزب و اعضای قشر روشنفکر جامعه با فرمانبردای محض ایده زندان و اعدام را پذیرفته اند و این وحشتناک است

محبوبم ، دوست دور از من ، عزیزم هیچ کلماتی ندارم که با آنها این نامه را که شاید هرگز آن را نخوانی بنویسم ،دارم در خلا مینویسم .. اوسیپ من ، چه لذتی بود زندگی کودکانه ای که با هم داشتیم ، بگو مگو هایمان ، جیغ و داد هایمان ، بازی هایمان ،عشقمان یادت هست، چگونه ضیافت های را با پول گدایی در خانه های مفلوک دوران آوراگیهایمان برپا می کردیم ، یادت هست ،چقدر مزه نان خوب بود زمانی که یافتن آن در حکم معجزه ای بود ،سپس بین ما تقسیم به دو می شد ، فقر شادمانه ما و آن شعر ...؟ هر روز و هرساعت آن زندگی سخت برایم سخت و متبرک است ، دوست من ، راهنمایی نامرئی من من هرگز هیچ فرصتی نیافتم که به تو بگویم چقدر عاشقت هستم .. این منم نادژدا ، تو کجای ؟

نویسندگان حساب و کتاب خاصی با مقوله زمان دارند ، زندگی نویسنده زمانی که بمیرد تمام نمیشود ، بلکه تا زمانی که آثارش خواند شود ادامه می یابد ، از این بابت بسیاری از نویسندگان را که در حال حاضر باید مرده فرض کرد ، بسیار مرده تر از آنهای که دهه ها از مرگ فیزیکی شان می گذرد .