بریده‌های کتاب Silver Elite

Audaces fortuna iuvat. "شانس به دلیران روی می‌آورد"

می‌دانم جیم الآن چه چیزی به من می‌گفت — هر کاری لازم است برای زنده ماندن انجام بده، پرنده کوچولو. اما پدر و مادرم... حدس می‌زنم که یک قدم جلوتر می‌رفتند: زنده بمان تا بتوانی به دیگران هم کمک کنی که زنده بمانند. "I know what Jim would say to me right now—do whatever you need to do to survive, little bird. But my parents…I suspect they’d take it a step further. Survive so you can help others do the same"

I hate placing my fate in other people’s hands "من از اینکه سرنوشتم دست بقیه باشه متنفرم"

شاید مسیر کلی زندگی‌مون رو نتونیم عوض کنیم، ولی می‌تونیم جزئیات رو تعیین کنیم. مثل هدایت یه قایق توی جریان آب‌؛ مسیر جریان آب رو نمی‌تونی عوض کنی، ولی می‌تونی تصمیم بگیری که در امتداد اون از کدوم طرف بری. "Maybe we can’t change the fundamental trajectory of our lives, but we can adjust the details along the way. It’s like navigating an ocean current. We can’t change its course, but we can choose which path to take as we flow along with it"

قدرت‌هامون همیشه موهبت نیستن، پرنده‌ کوچولو؛ بعضی وقت‌ها نفرینن. "Our gifts aren’t always a gift, little bird. Sometimes they’re a curse"

یه ژنرال مرده سیستم رو نابود نمی‌کنه. اگه بخوای واقعاً تغییر ایجاد کنی باید فراتر از حذف یه رهبر بری. باید ذهن‌ها رو از نو برنامه‌ریزی کنی؛ ایدئولوژی رو ریشه‌کن کنی. “A dead General doesn’t dismantle the system. If you want toenact change, you need to do more than just take out the leader.You need to deprogram the minds. Root out the ideology.”

هیچ‌چیز خطرناک‌تر از آدمی نیست که وفاداری‌اش مثل باد تغییر می‌کند. "There’s nothing more dangerous than a person whose loyalties shift like the wind"

Jim told me never to dwell on my mistakes.